تحلیل آیتالله جوادی آملی از پیامدهای واقعه 7 تیر 1360

آیتالله جوادی آملی در نخستین سالگرد فاجعه انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، طی گفتگویی با روزنامه جمهوری اسلامی، ابعاد مختلف این واقعه را تبیین کرد.
مشروح گفتگوی آیتالله جوادی آملی با روزنامه جمهوری اسلامی در تیرماه 1361 را در ادامه میخوانید.
در شرایط آن روز انقلاب با چه مسائلی روبرو بود و چه اموری برای پویائی انقلاب اسلامی درجه اول داشت و همچنین آمریکا و طیف نیروها و گروهکهای ضد انقلاب و وابسته توانشان را بر سر چه اموری متمرکز کرده بودند؟ در این میان انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی را چگونه ارزیابی میکنید؟
اعوذبالله من الشیطان الرجیم، بسمالله الرحمن الرحیم. انقلاب وقتی اسلامی شد، چیزی جز اعتقاد به اسلام و فداکاری در راه اسلام و شناخت انقلاب اسلامی و اتحاد در راه پیاده کردن منویات اسلام نخواهد داشت، و با هیچ عاملی هم شکست نخواهد خورد و به هیچ عامل دیگری هم نیاز نخواهد داشت. زیرا اگر اسلام است و اعتقاد به خداست که سراسر جهان هستی مأمور الهیاند «لله جنود السموات و الارض» و اگر قیام و مبارزه برای حفظ دین خداست وعدهی خدا برکسانیکه به پاس دینش برخاستهاند این است : «ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم»، و چون محال است خدا خلف وعده کند زیرا منشاء خلف وعده با جهل است یا عجز است یا بخل، و هرگز جهل در حریم علم خدا راه ندارد و هرگز عجز در قلمرو قدرت خدا را ندارد، و هرگز بخل در منطقه جود بیکران خدا راه ندارد پس خلف وعده عقلا برای خدای متعال محال است چه اینکه زبان گویای وحی هم خلف وعده را محال میدانست و فرمود: «لم یخلف الله وعده» هرگز خدا وعدهاش را تخلف نخواهد کرد.
روی این تحلیل انقلاب اسلامی نیازی جز به شناخت اسلام و پیاده کردن منویات اسلام نخواهد داشت و اگر انقلاب با مشکلی روبرر میشود، مشکل مبنایی است، یعنی آنجائیک ه انقلابیون شناختشان از اسلام کم باشد یا فداکاریشان برای پیاده کردن منویات اسلام کم باشد یا هماهنگی صفوف مبارزین تضعیف شده باشد آنجاست که زیربنای انقلاب ضعیف خواهد بود و اگر زیربنا ضعیف شد انقلاب با مشکل روبرو میشود. زیرا مشکل انقلاب کمبود پایههای انقلاب است. مشکل انقلاب ضعف ارکان رسمی انقلاب است چون انقلاب از بیرون مددی نگرفت و از بیرون پایه و مایهای فراهم نکرد. از بیرون مشکلی نخواهد داشت. زیرا اگر از بیرون کمک میگرفت قطع کمکهای بیرونی انقلاب را تضعیف میکرد و با مشکلات مواجه میکرد ولی چون این انقلاب از هیچ کسی کمک نگرفت جز از خدا و به هیچ چیزی تکیه نکرد جز به قدرت لایزال الله، هرگاه این پیوند تضعیف شد انقلاب با مشکل روبرو میشود هر گاه این پیوند ضعیف شد ارکان انقلاب تضعیف میشود.
روزی که دیگران و ضد انقلابیون کوشیدند این ارکان انقلاب را تضعیف کنند یعنی آگاهی را کم کنند هدف را از آن خلوص به شرک آلوده کنند مسئله اسلامی بودن را به ملی بودن و مسئله خدایی بودن را به مسئله آب و خاک گرفتن و مانند آن تبدیل کردند، انقلاب با یک مشکل عجیبی روبرو شد، زیرا ارکان انقلاب را تضعیف میکرد. در این برهه به هیچ چیزی محتاج نبود مگر به تجدید بنا، یعنی آگاهی کامل و خلوص نیت و اتحاد صفوف رزمندگان و فداکاری یکنواخت در این برهه این خلاء پیش آمد و هیچ عاملی نتوانست این خلاء را پرکند مگر بهترین خونهایی که در رگهای بهترین افراد اسلام شناس بهترین مبارزین در راه اسلام و خالص ترین فداکاران اسلام آن خونها توانست هم کمبود آگاهی را جبران کند هم کمبود اتحاد را ترمیم کند، هم کمبود خلوص را جبران کند، سطح آگاهی را بالا برد و صفوف مبارزین را مستحکم کند، هدف رزمندگان را خالص کند تا این انقلاب به حالت اول خود برگردد. رزمندگان بدانند جز برای اسلام مبارزه نمیکنند و جز در راه خدا خون نمیدهند و جز در راه خدا وحی خدا پیروزی میسر نخواهد بود.
نقش شهادت شهدای حزب جمهوری اسلامی احیای انقلاب بود، یعنی انقلابیها را احیا کرد. این شجرهی طیبهی انقلاب را با این خونها آبیاری کردند و اگر شجره انقلاب با بهترین خونها آبیاری شد صعود خواهد کرد چون «الیه یصعد الکلم الطیب والعمل صالح یرفعه» آنگاه است که پر بار میشود و هر روز میوه میدهد و هر لحظه میوه میدهد. این میوههای گوناگون که در جبهه به یک صورت است، در ستاد انقلاب فرهنگی به یک صورت است در مجلس به یک صورت، در دستگاه قضایی به یک صورت است و در هیئت دولت به یک صورت است. در ریاست جمهوری به یک صورت است در کل جامعه به یک صورت است. چون این شجره طیبه به آسمان پیروزی سر کشید و اگر شجره طیبه با آسمان پیروزی سر بکشد اصلها ثابت و فرعها فی السما، باشد «توتی اکلها کل حین» هر لحظه میوه میدهد، هر لحظه پیروزی میآفریند، هرلحظه آگاهی میدهد ، هر لحظه نبرد تازهای را با پیروزی قرین میکند. «توتی الها کل حین به اذن ربها» این بارور شدن نخل انقلاب به برکت خونهای پر ثمر این شهداست.
پیآمد حادثه انفجار دفتر مرکزی حزب را در روند حرکت انقلاب اسلامی چگونه میبینید؟
انقلاب همان طوری که بیان شد از متن اسلام برخواست. در حقیقت اسلام انقلاب کرد و اگر اسلام انقلاب کرد یعنی توحید انقلاب کرد. منطق خدا در قرآن این است خدا توحید خالص را میپذیرد، اسلام محض را میپذیرد، عبادت شرک آلود غیر موحدان را خدا هرگز نمیپذیرد. این چنین نیست که عبادتهای ناخالص را خدا بپذیرد، به مقدار خلوصش بپذیرد، به مقدار شرکش رد کند. اصلا خدا جز خالص چیزی را نمیپذیرد. اصلا خدا جز به حد خالص به چیز دیگری وعده پیروزی نمیدهد، جز به اسلام یکدست توجه و عنایت نمیکند. جز به انسان خالص با دیگران سخن نمیگوید. جز با انسان خالص با دیگران پیوندی برقرار نمیکند و در جمع جز با افراد خالص و صالح ولایت و پیوند ناگسستنی برقرار نمیکند.
انقلاب را در آن بحبوحه نفاق چپ و راست میخواستند از مسیر اصلیاش منحرف کنند. میخواستند جنبه ملیت را به او بدهند. ملیت هرگز عامل وحدت نیست. ملیت هرگز عامل هماهنگی نیست. ملیت یک امر طبیعی و یک امر مادی است. گذشته از این که در ایران که چند ملیتی است، زبانهای گوناگون، نژادهای مختلف در آن کشور بسر میبرند وحدت ملی میسر نیست. اصولا در پرتو ملیت وحدت میسر نخواهد بود، که ملیت از متن جانها برنمیخیزد انسان نه به هیچ سرزمینی وابسته است و نه به هیچ زبان و نژاد و فرهنگ وابسته خواهد بود. حقیقت انسان را قلب او تشکیل میدهد.
بیانی را امام صادق فرمود: «اصل المرء لبه» حقیقت هر مردی و اصل هر انسانی لب و مغز و قلب اوست و قلب هم جز به دست مقلب القلب، به دست احدی نیست. خدا در قرآن کریم به رسولالله فرمود: «لو انفقت ما فی الارض جمیعا ما الفت بین قلوبهم» تو اگر بخواهی تمامی ذخایر زمین و ثروتهای مادی را انفاق کنی تا قافله دلها را به هم مرتبط و هماهنگ کنی قادر نیستی زیرا قلب هرگز با طبیعت و ماده متحد نخواهد شد. در اختیار طبیعت نیست ماده نمیتواند قلب را آرام کند، ملیت نمیتواند قلب را آرام کند، ملیت نمیتواند قلبها را مهار کند، آن قلب آفرین و دل آفرین است که میتواند بین دلها پیوندی برقرار کند ودل را به هم مرتبط کند.
بنابراین گذشته از این که ایران نمیتواند با وحدت ملی کار کند، چون ملیتها، ادیان، زبانها، نژادها، لهجههای فراوانی و عادات وآداب و رسوم فراوانی در این منطقه وسیع وجود دارد و با پراکندگی اینها وحدت ملی میسر نیست. مضاف بر این اصلا ممکن نیست که وحدت با ملیت حاصل شود.
آن روز این خطا انقلاب را تهدید میکرد. خواستند از اسلامی بودن به ملیتش منتقل کنند یعنی از متن وحدت به آنچه که باعث شکاف و اختلاف است مبدل کنند. در آن روز چاره جز این نبود که خون بهترین پاکانی که با اتحاد جریان داشت و در ابدان کسانیکه دم از اتحاد میزدند و دل باخته اتحاد بودند و فکرشان درباره اتحاد بود و جسم و جانشان برای اتحاد میطپید خونشان در پای نهال انقلاب بریزد تا این انقلاب را از ملیت به آن مسیر اصلیاش که اسلامیت است برگردانند.
اتحاد و هماهنگی در پرتو این شهادت حاصل شد و بهترین پیآمد آن همین بود که سطح آگاهی ها بالا رفت. اختلافها به اتحادها مبدل شد. انقلاب اسلامی، اسلامی ماند. روندش اسلامی بود و از مسیر اسلامیت به دره ملیت سقوط نکرد و نجات پیدا کرد.
اگر این حادثه واقع نمیشد و خون شهید مظلوم آیتالله بهشتی و عدهای از یاران عزیز امام بر زمین ریخته نمیشد ما در کجا و در چه جو سیاسی و اجتماعی به سر میبردیم و لیبرالهای وابسته و گروهکهای ضد انقلاب چه موقعیتی داشتند و طرد دفن آنان مستلزم صرف چه مقدار وقت و نیرو عناصر فعال و اتلاف انرژی آنان بود؟
اگر حادثه پیش نمیآمد ما نمیدانستیم که چه میشد. غیب را نمیتوان پیشبینی کرد. خدا از چه راه انقلاب را حفظ میکرد. ولی قسمت اثباتی قضیه خیلی روشن است. اگر علل و عوامل دیگری نصیب انقلاب نمیشد و اگر فیضهای دیگری و الطاف خفیه دیگری نصیب ملت انقلابی نمیشد ما بودیم و نفاق چپ و راست، ما بودیم و خطر ملی گرایی، ما بودیم و توطئه براندازی، ما بودیم و راه دادن بیگانهها، ما بودیم و مبارزه نکردن در برابر این مزدوران بعثی برون مرزی از خارج و منافقان چپ و راست از داخل. انقلاب به خطر میافتاد چون قرآن کریم موضعاش مشخص است. در 2 جای قرآن کریم صریحا با مسلمین این چنین سخن میگوید : «ان عدتم عدنا و ان یعودنما» شما برگردید فیض ما هم برمیگردد. شما مستقیم باشید فیض ما هم میرسد. ملت آن جایی که باید خون بدهد اگر خون ندهد، آنجا که باید فریاد بکشد اگر فریاد نزند، آنجا که باید حضور پیدا کند، اگر حاضر نباشد، آنجا که باید بنویسد اگر ننویسد، یک شیطان ساکت و ساکن است.
اگر خون در راه حق ریخته نشود خونی است شیطانی، اگر سخن در راه خدا گفته نشود سخنی است شیطانی و اگر قلم در راه حق ننویسد قلم نیز شیطانی است. از رسول الله(ص) نقل کردهاند که حضرتش فرمود: «الساکت عن الحق الشیطان اخرص» آن کسی که باید حق را بگوید در موقع ضرورت و لزوم حق را نگفت ساکت بود شیطانیاست ساکت. شیطانی است تن بسته. این یک اصل کلی است. معصومین علیهم السلام اصل کلی را القا میکنند. آنگاه به ما میگویند فروعات را از این اصول کلی استنتاج کن. اصل را رسولالله فرمود. آنجا که جای گفتن است، باید خوب سخن گفت و سخن خوب گفت، باید به حق گفت و حق را گفت، اگر کسی در آن برهه لب فرو ببندد و سخن حق را نگوید شیطانی است گنگ شیطانی است لال. شیطانی است دهان بسته.
اگر کسی باید حق بنویسد در آنجا قلم نزند ساکتی امی است. در حد یک شیطان ساکت است. آنجا که باید حرکت کند و حرکت نکند شیطانی نشسته است و آنجا که باید سر بدهد و سر ندهد شیطانی زنده است. آنجا که باید خون بدهد و اگر خون ندهد شیطانی متحرک است. جمع همه اینها آن اصل کلی است.
در آن بحبوحه که انقلاب به خطر افتاد مزدوران بعثی از بیرون حمله کردند، منافقین از درون جمعآوری اسلحه را آغاز کردند، مبلغین آنها، عوامل آنها چه از دورن و چه از خارج ضربات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی میزدند. تروریستهای اقتصادی ضربه اقتصادی میزدند. مزدوران بعثی هم ضربهی نظامی میزدند. اگر در آن روز ارتش، سپاه، بسیج، نیروی مردمی، عشایر و رزمندگان پشت جبهه را خون شهدای دفتر حزب احیا نمیکرد، خطر مسلمی انقلاب را تهدید میکرد. زیرا دشمنان مزدور بعثی بسیاری از فلات ایران را گرفته بودند، منافقان چپ و راست به تعبیه و توطئه و تمهید براندازی دست بکار شدند. در این موقعیت حساس و خطرناک آنچه که جبهه را حفظ کرد، آنچه سیاست نظامی، اقتصادی، اجتماعی اسلام را در کل انقلاب و همه جوانب احیا و شکوفا کرد و حرکت داد، خون شهدای دفتر حزب جمهوری اسلامی بود که یک تحول جدید پیدا شد.
وقتی انقلاب میتواند در خط اصیل شهادت و شهدا حرکت کند که جز به پیاده شدن احکام اسلام هدف دیگری نباشد. نگوئیم ما در جریان و شرایطی به سر میبریم که از دنیا جدا نیستیم و دنیا حدود الهی، احکام الهی و قوانین الهی را نمیپذیرد. ما میبینیم عربستان سعودی که تحت استعمار ابرقدرتها است حدود الهی را اجرا میکند اما نفت وگاز میدهد. چون نفت وگاز میدهد کسی با اجرای حدود الهی در عربستان مخالف نیست این فکر را باید از قلمرو انقلاب دور داشت، که ما باید در شرایطی زندگی کنیم، طرزی زندگی کنیم که دنیا بپسندد. ما همان طور که انقلاب ما را دنیا نمیپسندد مبداء و هدف انقلابمان را هم دنیا نمیپسندد. ما وقتی میتوانیم در خط اصیل شهادت حرکت کنیم که هدفی جز پیاده شدن احکام اسلامی، آشنایی با معارف اسلامی و تحقق قوانین اسلامی در همهی ابعاد نداشته باشیم و منطق در تمام ابعاد این انقلاب باشد.
اگر «ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی» باشد پیروزیم. زیرا خدا بر این محور وعده پیروزی داده است. بنابراین اگر مسئله اسلامی شدن همه جانبه این کشور عزیز و انقلابی است، انقلاب در خط اصیل پیروزیاش حرکت میکند و به پیرزوی نهائی هم میرسد و خواست خدا به ظهور بقیه الله ارواحنا فداه منتهی خواهد شد، بدون کمترین تردید؛ زیرا وعده خدا یقین و قطعی است.
اما آنچه که جزء ضرورتهای فعلی است آگاهی دادن و آشنا شدن، خلوص را بیشتر کردن، از فداکاری دریغ نکردن، از ایثار و نثار جان و مال مضایقه نکردن و باور کردن اینکه شهید چیزی را از دست نمیدهد، این مهم است کسی که مال در راه دین میدهد چیزی را از دست نداد مگر نه آن است که انسان طالب آسایش و لذت است. تا زنده است از نثار ایثار لذت میبرد و قتی هم که رخت بر بست یا شربت شهادت نوشید به پاداش ابدی آن عالم لذت میبرد. همان طور که بخیل از جمع آوری لذت میبرد، بخشنده از سخا لذت میبرد. این تعلیم بلند فرهنگ اسلامی است که روح باید با کمال آشنا بشود و از کمال لذت ببرد همانطوری که یک انسان دنیا دوست از ماندن حیات مقهور و حیات ذلیلانهاش احیانا خیال لذت میکند، یک انسان فداکار به نثار و ایثار لذت میخواهد و لذتاش در نثار و ایثار تا زنده است و رسیدن به پاداش نثار و ایثار بعد از شهادت میباشد. آنچه که فعلا مورد نیاز و ضرورت انقلاب خواهد بود این موارد است.
درباره مظلومیت شهید آیتالله دکتر بهشتی که تکیه کلام امام امت بود در روز بعد از این فاجعه، توضیح بدهید.
شهید مظلوم آیتالله بهشتی رضوانالله علیه وقف انقلاب بود. میاندیشید برای تهذیب انقلاب از هرچه غیر اسلامی است سخن میگفت، برای تطهیر انقلاب از هر بعدی که غیر اسلامی است قلم میزد و مطلب مینوشت، برای تنزیه انقلاب از هر چه غیر اسلامی است. تهمتها را تحمل میکرد. برای پیاده شدن اسلام در همهی ابعاد توهینها را تحمل میکرد. سرزنشها و دشنامها را که هر کدام به نوبهی خود زخم کاری بودند با روح بردباری که داشت تحمل میکرد. بار انقلاب را تحمل و حمل میکرد. سرانجام آنچه که در توان او بود بنام خون ، بنام حیات آن را فدای مقدم انقلاب اسلامی کرد.
او مظلومانه زیست و مظلومانه شربت شهادت نوشید. اما بیان رسول الله (ص) و امیرالمؤمنین (ع) این است که : «یوم المظلوم علی الظالم اشد من یوم الظالم علی المظلوم» روزی که اثر خون شهید مظلوم بهشتی و دیگر شهدای همرزمش و سایر شهدای انقلاب چه در جبهه و چه در پشت جبهه شکوفا میشود و خدا متعالی به احترام این خونها در حقیقت چون در راه دین خدا ریخته شد دین خدا بهای این خونها است. آن روز که خدا محکمه را برگزار میکند و داد مظلوم را از ظالم میگیرد آن روز معلوم میشود که شهید مظلوم بهشتی رضوانالله علیه، و دیگر شهدای هم رزمش در چه پایگاهی بودهاند. رحمته الله علیهم حین وله و اوحین استشهدوا و حین یبعثون یزم القیامه. غفرالله لنا والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
روزنامهی جمهوری اسلامی
عبدالله جوادی آملی
همرسانی






مطالب مرتبط
جدیدترین مطالب
15 دیماه در گذر تاریخ

نظر شما