اسناد وزارت خارجه آمریکا: اگر روحانیت واقعاً متحد باشد، که نیست، چنان قدرتی خواهد داشت که میتواند رضاشاه را به تغییر سیاستهای مستبدانه وادار کند

از اوایل سال 1927 روابط پرتنش دولت و روحانیت وخیمتر شده بود. فرین در گزارش مورخ 13 آوریل 1927 خود اوضاع تبریز را اینگونه توصیف میکند: «جدای از اختلافات اساسی دوائر نظامی و غیرنظامی، برخورد جدیدی نیز میان جناح روحانی و قشر مترقیتر شهر درگرفته است. دعوا بر سر مدیر اداره معارف [تبریز] است که در انگلستان تحصیل کرده است، تا حدی که حتی پلیس زمانی مجبور شد برای خانه او نگهبان بگذارد، ولی روز پنجم آوریل که به دیدنش رفتم کسی متعرضش نشده بود، هر چند او خوشحال به نظر نمیرسید... او به تازگی دانشسرایی برای زنان و مدارسی برای دختران شهر تأسیس کرده است، که خصومت ملاها را شدیداً برانگیخته است، زیرا آنها اعتقاد دارند که تحصیل زنان در مدارس عمومی برخلاف شرع اسلام است.(1) فیلیپ در گزارشی به تاریخ 30 آوریل1927 ناآرامیهای شیراز را گزارش میکند: «احتراماً به اطلاع میرساند که در بیست و دوم ماه جاری شایعاتی درباره ناآرامی در شهر شیراز بر سر زبانها بود. در همان تاریخ روزنامهها نیز اعلام کردند که ژنرال مرتضیخان، فرمانده لشکر تهران، به منظور انجام مأموریتی ویژه تهران را به مقصد شیراز ترک کرده است. متعاقباً مشخص شده است که اقدام فرماندار نظامی شیراز در اخراج یکی از روحانیون برجسته شهر دلیل اصلی این ناآرامیها بوده است. گزارش شده است که این روحانی سربازی را در حال مستی میبیند و از همراهانش میخواهد که او را به دلیل نقض آشکار شرع اسلام فلک کنند. پس از اینکه مردم شهر از اقدام فرماندار نظامی خبردار شدند علیه ارتش دست به تظاهرات زدند و نظامیان نیز به روی مردم آتش گشودند و تعدادی از تظاهرکنندگان را کشتند. همچنین گزارش شده است که یگانهایی از نیروهای بوشهر در شیراز مستقر شدهاند. به دلیل ناچیز بودن اطلاعات و سانسور گزارشها میزان وخامت اوضاع شیراز هنوز معلوم نیست. گزارشهای بسیار کوتاهی که در این باره در روزنامههای تهران منتشر شده حاکی از آن است که مردم هیچ حقی برای روحانیون جهت دخالت در امور قضایی خارج از دادگاههایی که به همین منظور وجود دارند قائل نیستند.»(2)
فیلیپ در گزارش 2 می 1927 خود تحولات اخیر در نظام قضایی را گزارش میکند:
احتراماً به اطلاع میرساند که در بیست و ششم ماه گذشته مراسم افتتاح دادگاههای جدید وزارت عدلیه با حضور شاه برگزار شد. میرزاعلیاکبرخان داور، وزیر سابق فواید عامه، که در دولت جدید مستوفیالممالک وزارت عدلیه را برعهده دارد، این وزارتخانه را تجدید سازمان کرده است. همانطور که پیش از این گزارش شد، مجلس با دادن اختیارات ویژه به داور او را قادر ساخت اصلاحات اساسی را در وزارت عدلیه صورت بدهد و این سازمان را مجدداً سامان ببخشد، که تا پیش از این فساد و بیخاصیتی آن وضعیت اسفناکی داشت. به نظر میرسد که داور در انجام این کار از حمایت همه جانبه شاه برخوردار بوده است. آقای داور تمام تلاشش را به کار گرفته است تا از افراد توانمند و صادق استفاده کند، ولی این که او در کارش موفق بوده یا خیر هنوز معلوم نیست. میرزا مهدیقلی خان هدایت (مخبرالسلطنه) که مردی سالخورده است، از مسند وزارت فواید عامه در کابینه مستوفی کنارهگیری کرد و از طرف آقای داور با حقوق ماهیانه هفتصد و پنجاه تومان به ریاست دیوان عالی تمیز (عالیرتبهترین منصب قضایی) منصوب شد... کنار گذاشتن روحانیون از ادارات مختلف قضایی و روی کار آوردن افراد غیر روحانی یکی از تغییرات حائز اهمیت نظام قضایی است. با اینکه ملاها در نظام قضایی سابق اکثر مناصب را به خود اختصاص داده بودند، ولی اکنون تعداد آنها به کمتر از یک سوم کل مناصب مهم رسیده است. همچنین منصبی در وزارت عدلیه جدید به آقای اللهیار صالح، مترجم این سفارتخانه، پیشنهاد شده و او هم آن را پذیرفته است. منصب مستنطق به او پیشنهاد شده است و حقوق ماهیانه او نیز با مبلغی که از ما میگیرد برابر است... دکتر میلسپو اظهار داشته است که بعید میداند نتایج فعالیتهای داور موفقیتآمیز باشد. جدای از اینکه تجدید سازمان قضایی بودجه فراوانی میطلبد، دکتر میلسپو بر این باور است که اکثر افرادی که به تازگی در مناصب قضایی منصوب شدهاند بیتجربه و فاقد تواناییهای لازم برای انجام اصلاحات ارزشمند و پایدار هستند. مراسم افتتاح دادگاههای جدید در کاخ گلستان و در حضور شاه و اعضای کابینه برگزار شد. شاه خطاب به قضات جدید و رؤسای بخشهای مختلف نطق کوتاهی ایراد، و سپس احکامشان را به آنها تسلیم کرد. شاه اعلام کرد اهمیت زیادی برای اصلاح نظام قضایی قائل است. او اظهار امیدواری کرد که مقامات جدید، شایستگی خود را در مسئولیت سنگینی که به آنها واگذار شده است به اثبات برسانند.(3)
فیلیپ در گزارش مورخ 12 نوامبر 1927 مینویسد: «روحانیت همچنان موضع بسیار خصمانهای دارد. بازارهای مهم اصفهان و شیراز که تقریباً از یک ماه پیش، در نتیجه شورشها و تظاهرات علیه قانون خدمت وظیفه اجباری بسته شده بودند، همچنان فعالیتی ندارند. تعدادی از ملاهای برجسته اصفهان که چند هفته پیش برای پیوستن به روحانیون قم به این شهر مذهبی رفته بودند هنوز در آنجا به سر میبرند. از قرار معلوم، موضع خصمانه روحانیون در مخالفت با قانون نظام وظیفه اجباری در واقع نوعی مخالفت با گرایشهای ناسیونالیستی شاه و اعضای اصلی کابینه است. طبق گزارشها، نزدیک به دو هفته پیش، شورای علمای قم از شاه درخواست کردند که مورد اعتمادترین مشاورانش را برای مشورت به این شهر اعزام کند. او تیمورتاش را به همراه پیامی عازم قم کرد، ولی چندان اعتنایی به او نشد. گفته میشود تنها تقاضایی که ملاها از طریق این فرستاده از شاه کردند این بود که تیمورتاش، فیروز و داور را از دولتش برکنار کند.»(4) در 15 دسامبر 1927 فیلیپ میافزاید: «احتراماً به اطلاع میرساند که اوضاع سیاسی ایران همچنان حول تحریکات روحانیون علیه دولت میگردد که البته ظاهراً دارد از شدت آن کاسته میشود. مبارزه فعالانهای که با رهبری روحانیت علیه گروه حاکم به راه افتاده تا حدودی فروکش کرده است، و بنا بر گزارش روزنامهها و منابع انگلیسی بازارهای شیراز و اصفهان مجدداً فعالیتشان را شروع کردهاند. یکی از روحانیون بزرگ شیعه به نام شیخ عبدالکریم، از شهر مقدس کربلا در عراق عازم قم شد و در تاریخ اول دسامبر وارد این شهر شد. متعاقباً کمیتهای از رهبران دینی از قم به دیدار شاه رفتند، که احتمالاً در این دیدار خواستههایشان را با شاه مطرح کنند. سپس در یازدهم دسامبر، رئیسالوزرا به همراه تیمورتاش، وزیر دربار، همراه با این کمیته به قم بازگشتند، که جمع کثیری از روحانیون در آن اجتماع کرده بودند. هنوز اطلاعات موثق چندانی در این مورد به دست ما نرسیده است. با این حال بسیاری بر این باورند که روحانیت خواهان موارد زیر است: برکناری دولتمردان فعلی، تیمورتاش، فیروز و داور؛ فسخ قانون خدمت وظیفه اجباری؛ و سهم بیشتر [روحانیت] در امور مملکتی. اینکه شاه در برابر اصرار ملاها چه امتیازهایی به آنها داده یا نداده است هنوز مشخص نیست؛ همچنین کسی خبر ندارد برای آرام کردن بازاریان که توسط روحانیون تحریک شده و به شدت تحتتأثیر روحانیت هستند چه تدبیری اندیشیده شده است. با وجود این، اقدامات آشتیجویانهای که در قبال روحانیت اتخاذ شده در این خبر روزنامهها انعکاس یافته است که قرار شده چهار «روحانی» با عضویت در کمیته مجلس بر طرح پیشنهادی قانون مدنی نظارت داشته باشند، و اینکه به دنبال دیدار رئیسالوزرا از قم ملاهایی که در قم تجمع کرده بودند متفرق شدند.»(5) همانطور که در ادامه ذکر شده است، مجلس در 11 فوریه 1928، «قانون ثبت» را تصویب و بدین وسیله روحانیون را از یک کار مهم و درآمدزا محروم کرد. فیلیپ در گزارش 21 فوریه 1928 خود مینویسد: «با توجه به حوادث یک ماه گذشته نمیتوان حدس زد که در آینده نزدیک روحانیت چه موضعی در برابر دولت اتخاذ خواهد کرد. ممکن است توافقات مقدماتی شاه با ملاهای مخالف در قم موقتاً آنها را آرام کرده باشد. بازگرداندن بسیاری از این افراد به وزارت عدلیه، که پیش از این به دست داور از آنجا اخراج شده بودند، به نظر میرسد تلاشی برای آرام کردن روحانیت باشد.
از سویی دیگر، تصویب قانون ثبت املاک لطمهای جدی به سردفترهای روحانی وارد میکند و بدون شک مخالفت شدید آنها را به دنبال دارد.»(6)
بهبود ظاهری روابط دولت و روحانیت چندان دوام نیافت. فیلیپ در گزارش مورخ 7 آوریل 1928 خود از حادثه مهمی در قم گزارش میدهد: «احتراماً به اطلاع میرساند که در طول تعطیلات بلندمدت سال نوی ایرانی، به غیر از یک مورد، اوضاع سیاسی حادثه مهمی به خود ندید. استثنای فوق سفر شتابزده نوروزی شاه به حرم مقدس قم بود، که میگویند در آنجا شخصاً یکی از ملاهای برجسته [شیخمحمدتقی بافقی] را در مسجد حرم زیر چوب و لگد گرفت. هیچ گزارشی از این رویداد در روزنامههای تهران منتشر نشده است، ولی عموماً ماجرا را این قرار تعریف میکنند که: ملکه (مادر ولیعهد) با سفر به قم در مراسم جشن سال نو در حرم شرکت کرده بود. زمانی که زنان حاضر در صحن حرم، چادرهای مشکیشان را برمیداشتند تا چادرهای رنگی به سر کنند چهره ملکه هویدا شد. ملایی که مراسم را اجرا میکرد متوجه شد و نطق شدیدالحنی علیه زنان مدرن ایران که میکوشند سنن اسلامی را کنار بگذارند، ایراد کرد. در پی این سخنان، جماعت متعصب دست به تظاهرات علیه کسی زدند که این خبط و خطا از او سر زده بود. وقتی که شاه از این ماجرا باخبر شد چهارصد تن از نیروهایش را به همراه دو زرهپوش روانه قم کرد و خود نیز روز بعد عازم قم شد. شاه به محض ورود به قم سراغ ملای خاطی را گرفت، که میگویند در مسجد حرم بود و شاه شخصاً با چوب و حتی لگد به جان آن ملا افتاد. بنا بر آداب و رسوم، هنگام ورود به حرم کفشها را در میآورند، ولی شاه بدون توجه به این موضوع با چکمه وارد حرم شد و دستور داد سه تن از مجرمینی را که در حرم «بست» نشسته بودند از آنجا بیرون بیاورند. نیروهای نظامی این افراد را به تهران بازگرداندند و یکی از آنها را که ادعا میشد قاتل است بلافاصله اعدام کردند.
شاه یک روز پس از این ماجرای سخت و بیسابقه در تهران بود و با متانت و آرامش از نمایندگان دیپلماتیک و سایر رجال که برای مراسم «سلام» نوروزی شرفیاب شده بودند پذیرایی کرد. این رفتار باید باعث بهت روحانیت شده باشد و گمان میرود که انزجار سیاسی شاه از روحانیت و همچنین خشم طبیعی او از بدرفتاری با همسرش او را به این کار واداشته باشد.»(7)
روحانیت از مقاومت دست برنداشت. فرین در گزارشی به تاریخ 7 ژوئن 1928 مینویسد: «یکی از «مجتهدین» برجسته اخیراً عریضهای به مقامات نوشته و از آنها تقاضا کرده است که چنانچه ملکه افغانستان قصد ورود به تبریز را دارد او را وادار کنند که حجاب بر سر کند. از آنجا که خانواده سلطنتی افغانستان قصد دیدار از تبریز را نداشتند، اعتراض این مجتهد فقط جنبه تذکر داشت؛ اما رسماً به او اعلام شد که «سرش به کار خودش باشد» و امور تشریفات سلطنتی را به وزارت دربار بسپارد. این رویداد شاهدی بر کاسته شدن اعتبار و قدرت عنصر روحانیت است. شاید با شروع شدن شور و حال محرم این اعتبار و قدرت نیز احیا شود.»(8) فرین در گزارش بعدی خود در 29 ژوئن 1928 آیینهای محرم در تبریز را توصیف میکند: «مراسم محرم امسال... بدون حادثه مهمی برگزار شدند. قمهزنها همان مقدار خونی را که معمولاً باید میریختند، ریختند و میگویند هفت نفر نیز مردهاند، ولی هیچ تعرضی به دیگران نکردند و بسیاری از اتباع خارجی، از جمله مبلغان مذهبی، بدون اینکه کسی متعرضشان شود، شاهد راهپیمایی دستههای عزاداری بودند. با این حال، در نُه روز اول محرم شور و حال عزاداران بیشتر از مواقع عادی بود، بیشتر به مساجد میرسیدند و مسلمانان میگفتند که مواعظ ملاها شور و هیجان بیشتری نسبت به گذشته داشت و مسائل جاری چون ادعای سرکوب شیعیان عراق به دست انگلیسیها را هم شامل میشد. در همین ارتباط، ممانعت دولت ایران از سفر مردم به عراق جالب است. گاراژدارها میگویند که دولت با این کار میخواهد که زائرین را از سفر به کربلا منصرف و راهی مشهد کند تا به این وسیله پول مردم در داخل مملکت بماند، اما دیگران انگیزه آن را مسائل سیاسی میدانند. شاید ممانعت از رفتن زائرین ایرانی به کربلا دلیل با خالصانهتر بودن عزاداری امسال مردم تبریز برای شهدای کربلا شده است. شاید هم اشتیاق ملاها برای بدست آوردن موقعیت از دست رفتهشان موجب شده که شور بیشتری در مردم ایجاد کنند. بسیاری بر این باورند که خصومت آنها نسبت به رژیم پهلوی روز به روز بیشتر میشود و چنانچه حرکتی علیه این رژیم صورت بگیرد، حتی اگر فعالانه از آن حمایت نکنند، احتمالاً با آن موافق خواهند بود.»(9) در تاریخ 25 جولای 1928، فیلیپ مینویسد: «به نوبه خودم، مایلم جناح روحانیت را قدرتمندترین عنصری بدانم که میتواند تغییری جدی در دولت ایجاد کند. به نظر من اگر روحانیت واقعاً متحد باشد، که نیست، چنان قدرتی خواهد داشت که میتواند شاه را به تغییر سیاستهای مستبدانه فعلیاش وادار کند. در حال حاضر، تنها مخالفت فعالانهای که از طرف روحانیون با دولت میشود احتمالاً به سبب نفوذ افرادی چون مدرس در جناح روحانیت... سیاستمدارانی چون تقیزاده و مصدق فعالیتهایشان را به مباحثات و استدلالهای خشک در مجلس محدود کردهاند، و وقتی با سیاستهای خشونتآمیز و مستبدانه، نظیر سیاستهای کنونی شاه مواجه میشوند، کنج عزلت گزیده و منتظر تغییر اوضاع خواهند شد.»(10)
پینوشتها:
1.گزارش فرین، شماره 48، 891.00/1416، مورخ 13 آوریل 1927.
2. گزارش فیلیپ، شماره 328، 891.00/1417، مورخ 30 آوریل 1927.
3. گزارش فیلیپ، شماره 330، 891.041/4، مورخ 2 می 1927.
4. گزارش فیلیپ، شماره 487، 891.00/1435، مورخ 12 نوامبر 1927.
5. گزارش ویلیامسن، شماره 505، 891.00/1438، مورخ 15 دسامبر 1927.
6. گزارش فیلیپ، شماره 543، 891.00/1439، مورخ 21 فوریه 1928.
7. گزارش فیلیپ، شماره 578، 891.00/1444، مورخ 7 آوریل 1928.
8.گزارش فرین، شماره 110، 891.00/1448، مورخ 7 ژوئن 1928.
9. گزارش فرین، شماره 45، 891.404/12، مورخ 29 ژوئن 1928.
10.گزارش فیلیپ، شماره 648، 891.03/4، مورخ 25 ژوییه 1928.
برگرفته از کتاب از قاجار به پهلوی ( اسناد وزارت خارجه آمریکا در سال های 1309-1298 ) نوشته دکتر محمدقلی مجد (مترجمین: سیدرضا مرزانی، مصطفی امیری) منتشره از سوی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
برگرفته از کتاب از قاجار به پهلوی ( اسناد وزارت خارجه آمریکا در سال های 1309-1298 ) نوشته دکتر محمدقلی مجد (مترجمین: سیدرضا مرزانی، مصطفی امیری)، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
همرسانی






مطالب مرتبط
جدیدترین مطالب
15 دیماه در گذر تاریخ

نظر شما