واکنش امام خمینی در برابر توهین به منبر آقای فلسفی

واکنش امام خمینی در برابر توهین به منبر آقای فلسفی

مبارزات جریان مذهبی پیش از انقلاب اسلامی تنها به مخالفت با رژیم محمدرضا پهلوی محدود نمی‌شد و افراد نستوه و به نامی بودند که به نقد جریان‌های انحرافی به ویژه حزب توده و فرقه بهاییت می‌پرداختند؛ هر چند این جریان‌های انحرافی حامیان قدرتمندی داشتند. حجت‌الاسلام محمدتقی فلسفی واعظ مشهور یکی از این افراد بود که در حوزه روشنگری فکری، عقیدتی و سیاسی به مبارزه ادامه می‌داد و منبر را به بلندگوی بیان انحرافات در این زمینه‌ها و مبارزات خود علیه رژیم پهلوی تبدیل کرده بود. تبیین این انحرافات هم برای افشای چهره رژیم و عناصر وابسته به آن و هم شناسایی و تمایز نیروهای انقلابی واقعی از جریان‌های انحرافی مثل حزب توده بود. او با فن بیان و خطابه، این نقدها را برای همه مردم قابل فهم می‌کرد و در این مبارزه‌ها با انواع و اقسام سختی‌ها نیز رو به رو بود.

حجت‌الاسلام فلسفی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز به رغم کبر سن همچنان در سنگر تبلیغ به ادای وظیفه مشغول بود و در27 آذر سال 1377 در سن 93 سالگی در اثر بیماری به جوار رحمت حق شتافت. ایشان را در روز 29 آذر پس از تشییع با شکوهی در حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) در شهرری به خاک سپردند.

در ماه رمضان سال 1331 و در بحبوحه درگیری‌های پیش آمده بین مذهبیون و طرفداران دکتر محمد مصدق، جبهه ملی و توده‌ای‌ها، حجت‌الاسلام محمدتقی فلسفی بعد از ظهرها در مسجد سلطانی (مسجد امام خمینی فعلی) سخنرانی می‌نمود. در تاریخ 5 خرداد 1331 عده‌ای از طرفداران ذکر شده، قبل از شروع سخنرانی حجت‌الاسلام فلسفی با دادن شعارهای زننده علیه وی از سخنرانی و منبر او جلوگیری به عمل آوردند... این تحرکات موجب اعتراض آیات عظام و از جمله امام خمینی(ره) گردید و هرکدام از بزرگان نامه‌ای در حمایت از حجت‌الاسلام فلسفی و محکومیت حرکات رذیلانه عده‌ای هتاک که با هدف منزوی کردن جریان‌های مذهبی و روحانیت از صحنه سیاسی انجام می‌شد، صادر فرمودند.

حضرت امام خمینی (ره) در تاریخ 15 خرداد 1331 نامه‌ای در همین باره خطاب به حجت‌الاسلام فلسفی نوشتند. آقای فلسفی درباره انگیزه عمال رژیم شاه از برهم زدن منبر ایشان که منجر به ارسال نامه توسط امام خمینی (ره) شده اظهار می‌دارد:

«روز بعد از افتتاح مسجد ارک، اولین روز ماه مبارک رمضان بود و طبق روال چند سال گذشته که پس از اقامه نماز ظهر در مسجد شاه منبر می‌رفتم و مستقیماً از رادیو پخش می‌شد، وارد صحن مسجد شدم. وضعیت غیرعادی بود. عده‌ای که نزدیک درب شبستان بودند، در محوطه بیرون ایستاده بودند، تا مرا دیدند شروع به شعار دادن کردند. به داخل شبستان مسجد آمدم و چون هنوز قرآن تلاوت می‌شد، نزدیک منبر نشستم. افرادی که در بیرون ایستاده بودند وارد شبستان شده و شعار می‌دادند. شرایط به گونه‌ای بود که اصلاً امکان منبر رفتن نبود. لذا از طریق اتاق استودیو به کتابخانه مسجد رفتم. ظاهراً به شهربانی گفته شده بود که مراقب باشید به فلانی آسیب نرسد؛ چون تعدادی از افراد شهربانی دم در کتابخانه ایستادند و چند نفری هم به داخل آمدند. طرز رفتار و نوع حرکات این افراد، آن هم در ماه رمضان، نشان می‌داد که اولاً، مسجدی و پامنبری نیستند و ثانیاً کارهایشان سازمان یافته است. انتخاب زمان و مکان بر هم زدن مجلس نیز حساب شده بود. معلوم گردید که انتشار خبر کذب روزنامۀ باختر امروز  بر علیه من در دو هفته قبل از این حادثه، زمینه‌سازی بوده تا برهم زدن این منبر، اقدامی مردمی تلقی شود و بگویند چون فلانی بر علیه مصدق صحبت کرده است، مردم جلوی منبر رفتن او را گرفته‌اند. به هر حال یکی، دو ساعتی در دفتر مسجد نشستم. دیدم آنها ول کن معرکه‌ای که بر پا کرده‌اند، نیستند. مرتب در حیاط مسجد زنده باد مصدق، زنده باد کاشانی و مرگ بر دشمنان نهضت و امثال اینها می‌گفتند... این مطلب را هم بگویم، در همان روز که این حادثه در جریان بود، فرمانداری نظامی تهران اطلاعیه‌ای صادر کرد و به وعاظ هشدار داد که به هیچ‌وجه در منابر حق صحبت کردن در اطراف مسائل سیاسی کشور را ندارند و تنها باید راجع به موضوعات دینی صحبت کنند. قضیه به ضرر دکتر مصدق و دولت تمام شد. هر روز که از ماه رمضان می‌گذشت و من منبر نمی‌رفتم و مردم از شنیدن وعظ و خطابه دینی محروم می‌شدند، احساسات آنها علیه حرکات و تبلیغات ضد دینی داغتر می‌شد... امام خمینی (ره) در زمان تعطیل شدن منبر مسجد شاه، در همدان بودند و از جریان دیر مطلع شدند.» (صحیفه امام، جلد اول، صفحه 29 و 30)


تصویر و متن نامه امام چنین است:

تاریخ : 15 / 3 / 1331 (12 رمضان 1371)

بسم‌اللّه‌ الرحمن الرحیم

به عرض عالى مى‌رساند دور افتادن از مراکز خبر و سفر به همدان و قلت معاشرت موجب شد که از قضایایى(1) که در مرکز اتفاق افتاده درست مطلع نشدم. اخیراً که اطلاع حاصل شد خیلى موجب تأسف گردید. انسان متحیر است که با این وضعیت چه کند؟ و با این ترتیب چه امیدى مى‌توان از اصلاح کشور داشت و به چه اشخاصى مى‌توان اطمینان پیدا کرد؟ در هر صورت جنابعالى نباید به این چیزها سنگر را خالى کنید. مفسدین همیشه مى‌خواهند امثال جنابعالى را از میدان بیرون کنند تا هر تاخت و تازى بخواهند بکنند و انتقادى در کار نباشد. آن روز که رضاخان تعرض به عمامه‌ها مى‌کرد من به یکى از ائمه جماعت گفتم: اگر شما را نظمیه بردند و عمامه را برداشتند و موقع مسجد بود با همان لباس مبدل بروید مسجد. آنها غایت آمالشان این است مسجدى‌ها دست از کار خود بردارند و متدینین میدان را براى جولان آنها خالى کنند. در هر صورت این پیشامدها در زندگانى اشخاص مؤثر است و ناطقى مثل جنابعالى نباید توقع داشته باشد که تا آخر از تعرض اشرار مصون باشد. لکن این نکته را نباید از نظر دور داشت که انتصاب این اعمال را به هم نوع خودمان خالى از اعمال غرض نیست و مى‌خواهند به اصطلاح سنگ را با سنگ بشکنند. باید متوجه باشید که از اختلاف بین خود ماها دیگران نتیجه نگیرند.

 والسلام علیکم و رحمه‌الله‌ و برکاته

روح‌الله‌ الموسوى الخمینى

 

پی‌نوشت‌ها:


1. چون امام خمینى در زمان بروز این حادثه در همدان بودند و از جریان دیر مطلع شدند. لذا پیام ایشان 12 رمضان آن سال براى آقاى فلسفى ارسال شده است. در مجموعه اسناد ساواک این پیام یافت نشد لذا ما آن را از کتاب خاطرات و مبارزات حجت‌الاسلام فلسفى که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامى منتشر شده است عکس بردارى کردیم.

 


مرکز بررسی اسناد تاریخی محمدتقی فلسفی فلسفی صدسالگی حوزه امام خمینی سند

هم‌رسانی

مطالب مرتبط
نظر شما