اشعار امام خمینی در تجلیل از آیت الله موسس

امــام خمینــی بــه مناســبتهای گوناگــون ازاســتادش، آیت اللــه حائــری یــاد و تجلیــل کــرده اســت؛ از جملــه در کتــاب شــرح چهــل حدیــث شــدت علاقــه و احتــرام حضــرت امــام نســبت بــه اسـتادش در اشـعار دوران جوانیـش نمایان اسـت. نمونه ای از این اشعار بدین شرح است:
عالم شود از مقدمش، خالی ز جهل، از علم پُر چون شهر قم از مقدمِ شیخ اجل میر مهین
اَبر عطا، فیض عَمیم، بحر سخیٰ، کنز نعیم کانِ کَرَم «عبدالکریم»، پُشت و پناه مُسلمین
گنجینۀ علم سَلَف، سرچشمۀ فضل خلف دادش خداوند از شرف بر کف زمام شرع و دین
دَر سایه اش گرد آمده اعلام دین از هر بَلَد بر ساحتش آورده رو طُلّاب از هر سرزمین
یا رَب به عُمر و عزتش افزای و جٰاه و حرمتش کاحیا کند از همّتش آیین خیرالمُرسلین
حضرت امام همچنین در توصیف بهاران و مدیح اباصالح امام زمان، و تخلّص به نام آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (قدّس الله سِرّه) سرودهاند:
راستی این آیت اَلله گر دَر این سامان نبودی کشتی اسلام را از مِهر پُشتیبان نبودی
دشمنان را گر که تیغ حِشمتش بر جان نبودی اسمی از اسلامیٰان و رسمی از ایمان نبودی
حَبّذا از یزد، کز وی، طٰالع این خورشید جان شد
جای دارد گر نهد رو آسمان بر آستانش لشکر فتح و ظفر گردد هَماره جٰان فشانش
نیّرِ اعظم به خدمت آید و هم اخترانش عبد درگه، بندۀ فرمان شود، نُه آسمانش
چون که بر کشتیّ اسلامی یگانه پُشتبان شد
حوزۀ اسلام کز ظلم ستمکاران زبون بود پیکرش بی روح و روح اقدسش از تن بُرون بود
روحش افسرده ز ظلمِ ظلم اندیشان دون بود قلب پیغمبر، دلِ حیدَر ز مظلومیش خون بود
از عطایش باز سوی پیکرش روح روان شد
همرسانی






مطالب مرتبط
جدیدترین مطالب
15 دیماه در گذر تاریخ

نظر شما