گفت‌وگویی با آیت‌الله محمدهادی معرفت

گفت‌وگویی با آیت‌الله محمدهادی معرفت

 

استاد، حضرتعالی از چه سالی تحصیل را شروع کردید و اساتید شما چه کسانی بودند؟

پدرم مرا در سن پنج سالگی برای سوادآموزی به مکتب فرستاد که توسط شیخ باقر از اصفهان به کربلا مهاجرت کرده و نظام جدید تاسیس نموده بود. پس از آن مقدمات را نزد استاد حاج شیخ علی‌اکبر نایینی و سپس نزد پدر آموختم. ادبیات و منطق را نزد دیگر اساتید حوزه کربلا فراگرفتم و مقداری هم علوم فلکی و ریاضی تلمذ نمودم.

سپس فقه و اصول و مبادی فلسفه را فراگرفتم و اساتیدم عبارت بودند از: شیخ محمد کلباسی، شیخ محمدحسین مازندرانی، پدرم، شیخ محمدخطیب(از علمای بزرگ و مرجع در حوزه)، سیدحسن حاج‌آغامیر قزوینی و ... . کتاب فصول، رسائل و مکاسب شیخ و یک دوره اصول خارج و مقدار زیادی خارج فقه را نزد شیخ یوسف بیارجمندی خراسانی از شاگردان بزرگ مرحوم نایینی گذراندم و چون ایشان از شاگردان ادیب نیشابوری بزرگ بوده، مطول را نیز نزد ایشان تعلیم یافتم، تمامی این دوره در حوزه کربلا تا سال 1339 ه.ش صورت گرفت. البته در این دوره در کنار تحصیل به تدریس و تحقیق اشتغال داشتم.

در رشته‌های ادبی و علمی و در حوزه‌های تدریس متناسب و در هفته یک بار جلسه دینی برای جوانان داشتم و هر دو با اقبال قابل توجهی روبرو شد و شاگردان بسیاری تربیت یافتند. همگام با آن، با همکاری گروهی از فضلای حوزه(سیدمحمدشیرازی، سیدعبدالرضا شهرستانی،‌ سیدمحمدعلی بحرانی، شیخ محمدباقر محمودی و ...) دست به تاسیس و نشر ماهنامه‌ای تحت عنوان (اجوبه المسائل الدینیه) زدیم و با اعلام، به سوالات دینی شما پاسخگو هستیم، با کمال جدیت مشغول شدیم که در سطح وسیعی گسترش یافت. بویژه در دانشگاهها و حتی برخی دانشگاههای بزرگ خارج از کشور عراق با استقبال فراوان روبرو شد و سالیان دراز ادامه داشت. ضمناً مقاله و نوشته‌های تحقیقی، علمی – دینی فراونی تدوین و انتشار یافت و برخی از این مقالات به جهت اهمیت موضوع به صورت کتاب یا رساله چاپ و منتشر گردید که می توان به "حقوق زن در اسلام" ، "ترجمه قرآن، امکان، نقد، ضرورت" ، "دو فرقه شیخیه: اسکویی و کریمخانی"، "اهمیت نماز و تاثیر آن در حیات فردی و اجتماعی" و ... اشاره کرد. تمامی اینها به زبان عربی روز انجام شده است و برخی از آنها سپس به فارسی ترجمه گردید.

از چه سالی عازم نجف‌اشرف شدید و از حوزه عظیم آنجا بهره بردید و اساتیدتان چه شخصیتهایی بودند و چه دروسی خوانده شد؟

در آغار سال 1304 ه.ش و پس از فوت پدر برای تکمیل تحصیل به همراه خانواده به نجف‌اشرف هجرت نمودم. هدف اصلی شرکت در جلسات درسی فرهیختگان علم و فقاهت بود که در این دوران ازمحضر اساتیدی همچون: سیدمحسن حکیم، سیدابوالقاسم خویی، میرزا باقر زنجانی، شیخ حسین حلی، سیدعلی فانی اصفهانی و اخیراً امام راه‌حل(ره) بهره وافر گرفتم.

آقای حکیم در طرح و بررسی آرای فقها مهارت و دقت فراوانی داشت و درس ایشان از این لحاظ دارای امتیاز خاص بود. ایشان به آرای فقهای سلف همان عنایت و دقت را روا می‌داشتند که به اقوال معصومین(ع) .

آقای خویی در قوت بیان و قدرت استدلال و در ضمن رسا و ساده‌گویی ولی عمیق، سرآمد بود، و بحث فقه و نیز اصول را در اندک مدت ولی با حجمی تناور از مطالب، مطرح می ساخت و در این جهت بی‌نظیر بود.

حضرت امام در طرح کردن آرای بزرگان و گسترش در نقد و بررسی آن ویژگی خاصی داشت. ایشان بر این باور بودند – و چنین هم تربیت نمودند- که قداست تنها از آن اقوال معصومین است. آرای اقوال بزرگان احترام دارد نه قداست و احترام آن در آن است که به نقد و بررسی آن پرداخته شود نه آنکه تعبداً پذیرفته شود و با شایستگی لازم به این کار می‌پرداخت و از سوال و جواب و نقض و ابرام شاگردان استقبال می‌نمود و در این راه شاگردانی نقاد و روشنگر تربیت نمود. جزاه‌ا... خیراً.

در این دوره مقداری از فلسفه و حکمت متعالیه را نزد فاضل ارجمند آقای رضوانی آموختم و در کنار تحصیل در این مراکز علمی پربار، به تدریس پرداختم. صبحها برای تحصیل و تدریس و عصرها صرفاً برای تدریس اختصاص داشت. ضمناً از کار تحقیق و نوشتن مقالات علمی غافل نبودم و با گروهی از فضلای به نام حوزه که عبارت بودند از: سیدجمال‌الدین خویی، (فرزند آیت‌الله خویی)، سیدمحمد نوری، سیدعبدالعزیز طباطبایی، استاد عمید زنجانی، دکتر محمد صادقی(صاحب تفسیر) و ... جلسات هفتگی تشکیل می‌دادیم و پیرامون مباحث و موازین مختلف به بحث و تحقیق می‌پرداختیم . هر کدام در یک رشته که اینجانب رشته علوم قرآنی را برگزیدم و پایه تحقیقاتم در این رشته گردید.

علاوه بر نوشتن مقالات و نشر در مجلات و تالیف رساله‌های گوناگون از جمله: کتاب تاریخ الارواح، در رد نظریه تناسخ که در آن روزگار شایع بود نگاشتم و در سطح دانشگاهیان در بغداد منتشر گردید و سپس در ایران ترجمه و بر آن افزوده شد و به نام "بازگشت روح" انتشار یافت و رساله‌هایی دیگر که از اینجانب چاپ و نشر یافت.

استاد حضرتعالی از جمله شخصیتهای حوزوی هستید که بیشتر تلاش‌تان بسط و گسترش علوم قرآنی بود. انگیزه اصلی‌تان از اهتمام وافر به این موضوع چه بود؟

انگیزه پرداختن به مسائل قرآنی در کنار فقه و اصول آن بود که هنگام مراجعات و مطالعه برای آمادگی تدریس تفسیر، به حقیقت تلخی برخورد نمودم و آن فقدان بحث زنده پیرامون مسائل قرآنی، در کتابخانه فعلی تشیع بود و این برخورد تلخ از آنجا به وجود آمد که برای تهیه مقاله پیرامون مساله "ترجمه قرآن" به کتابخانه اختصاصی قرآنی مراجعه نمودم و در این زمینه کتابهای زیادی که برخی در دو مجلد و نیز رساله‌ها و مقالات بسیار از مصر و ... در اختیار بود که دانشمندان معاصر آن دیار نوشته بودند. ولی در حوزه نجف جز یک برگه اعلامیه حضرت آیت‌الله شیخ محمدحسین کاشف الغطا چیز دیگری نیافتم و این امر بر من گران نمود و برآن واداشت که در این خصوص به طور گسترده،دیدگاههای دانشمندان گذشته و حال مکتب را روشن ارائه دهم که نتیجه آن تلاش پیگیر، 7 مجلد التمهید و 2 مجلد التفسیر و المفسرون گردید. نوشته اخیر در واقع تکمیل و تدارک مافات نوشته محمدحسین ذهبی مصری است که بناحق، جایگاه تشیع را در حیطه قرآنی نادیده گرفته است.

چه سالی عراق را به قصد حوزه علمیه قم ترک کردید و علت عزیمتتان به قم چه بود؟

درسال 1351 که حکومت بعث عراق دستور مهاجرت ایرانیان را صادر نمود به اتفاق همسر و فرزندان رهسپار حوزه علمیه قم شدیم و کتابهای مهم بویژه دست‌نوشته‌ها را با خود آوردیم و بقیه کتابها بعداً ارسال گردید. از بدو ورود به قم، همان شیوه که در دو حوزه علمیه کربلا و نجف داشتم، ادامه داده شد منتها در بعد تحصیلی تنها به حوزه درس اصول مرحوم میرزا هاشم آملی حضور یافته و بقیه اوقات را به تدریس و تحقیق پرداختم. در بعد تدریس در سطحی بالاتر رسائل، مکاسب، کفایه و سپس تدریس خارج فقه و اصول انجام گرفت.

ضمناً در مدرسه عالی حقانی که به سرپرستی مرحوم شهید قدوسی اداره می‌شد و با دعوت ایشان به تدریس مسائل قرآنی بویژه علوم قرآنی که هنوز به صورت جزوه بود اشتغال یافتم و افرادی که در کلاس درس شرکت می‌کردند افرادی شایسته بودند و امروزه از رجال نامی شمرده می‌شوند. علامه بر تفسیر و علوم قرآنی، تدریس فقه(مکاسب شیخ) و اصول(رسائل) نیز خواسته شد. بعد تحقیق در کنار تدریس جدیت بیشتر به خود گرفت و تحقیقات انجام شده در نجف به طور گسترده و همه‌جانبه مورد بررسی قرار گرفت و پیشرفت نمود و جزوات "التمهید" یکی پس از دیگری به زیور طبع آراسته شد و سال 58-57 بدو انقلاب شکوهمند اسلامی، مجلد سوم در حال چاپ بود و تا شش مجلد مجدداً به همت انتشارات جامعه مدسین به چاپ رسید و موضوعات طرح شده در این آثار پس از استقرار انقلاب اسلامی به طور رسمی برای همگان به عنوان مواد درسی اولی مطرح و به تدریس آن در مرکز حوزه مشغول شدم و رفته‌رفته افرادی تربیت شده و رشته مختلف علمی از جمله رشته تفسیر و علوم قرآنی در حوزه دایر گردید و کسانی دست به تالیف و تدریس در این رشته زدند و رو به گسترش نهاد که امروزه چهارده دانشکده خاص علوم قرآنی در کنار حوزه‌های علمی- تخصصی در سطح کشور دایر است.

لطفاً درباره نقش تبلیغات و اهمیت آن بویژه در دوران معاصر توضیحاتی بدهید؟

مساله تبلیغات یعنی رساندن پیام اسلام به جهانیان، مخصوصاً در این مقطع از زمان نقش موثر داشته و در واقع یک ضرورت است. اساساً اسلام امت اسلامی را به عنوان حامل رسالت الهی معرفی کرده است. "و کذلک جعلناکم امه وسطاً لیکونوا شهداء علی‌الناس".

اسلام، مسلمانان را مردمانی با مسئولیت می‌داند. یعنی احساس مسئولیت لازمه ایمان و اسلام آحاد مسلمانان است. منتها هر کس در همان شعاع نفوذی خود باید دارای مسئولیت باشد. حدیث شریف "من اصبح و لم‌یهتم بامور المسلمین فلیس منهم" به همین نکته اشاره دارد. زیرا مستفاد از این حدیث است که هر انسانی که روزانه سر از خواب بر‌می دارد، اولین چیزی که در ذهن او خطور می‌کند مسائل اسلامی و مسائل جامعه است. یعنی قبل از هر چیز به جامعه فکر می کند. لذا یک مسلمان نمی‌تواند در مسائل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و در تمام زمینه‌ها که بعد اجتماعی دارد بی‌تفاوت باشد. با توجه به محتوای این حدیث، معلوم می‌شود که این احساس مسئولیت است که مسلمانان را وادار می‌کند تا به سوی یک بینش جهانی و سیاسی حرکت کنند.

اساساً یک مسلمان با این احساس، یک فرد سیاسی- اجتماعی بار می‌آید و اینکه گفته‌اند: دین از سیاست جدا نیست، باید گفت: سیاست نه تنها جدای از دیانت نیست، بلکه پایه و اساس آن است.یک مسلمان نمی‌تواند نسبت به جریاناتی که در جامعه به وجود می‌آید بی‌تفاوت باشد. لذا مساله حامل رسالت بودن و احساس مسئولیت از وظایف اولیه مسلمانان به شمار می‌رود و در تمام جنبشها و حرکتهای سیاسی که اصالت دارد، آحاد مسلمانان شرکت فعال و حضور بالفعل دارند.

تا قبل از پیروزی انقلاب و قبل از قیام مقدس امام خمینی(ره)، دین اسلام، شریعت اسلام، امت اسلامی و مسلمانان در نظر دانشمندان و محققان و کسانی که راجع به ادیان و پیروان ادیان از دید جغرافیایی می‌نگریستند، نظرشان نسبت به اسلام و مسلمانان تغییر کرد، یعنی دیدند که مساله اسلام و مسلمان بودن با مساله مسیحیت و مسیحی بودن، یهودیت و یهودی بودن و … تفاوت کلی دارد. یعنی در مسیحیت، یهودیت و … یکسری عقایدی وجود دارد که هیچ‌گونه تاثیری در زندگی عملی پیروان ادیان ندارد. اما اسلام به تمام شوون زندگی انسان، اعم از فردی و اجتماعی توجه خاص داشته و عقاید و اصول آن در تمام زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مسلمانان تاثیر بسزایی دارد به طوری که در تمام ابعاد زندگی بشر سیطره داشته و همین مساله احساس و شعور دینی است که مسلمانان و آیین اسلام را از دیگر پیروان مذاهب و آیینها جدا ساخته است.

به عنوان مثال دو حرکت انقلابی و سیاسی که تحولی از دین در جهان ایجاد کرد را با هم مقایسه می‌کنیم:‌یکی حرکت گاندی در شبه قاره هند بود که با استعمار فرانسه و انگلستان مقابله کرد. او انقلاب نمود و ملتش را از زیر استعمار رهانید و کمر استعمار را شکست به طوری که این حرکت در تمام دنیا تاثیر گذاشت. اما این نهضت، مردم دنیا را متوجه آیین بودایی نکرد و صرفاً یک حرکت و انقلاب سیاسی بود؛‌زیرا مساله حرکت گاندی هیچ ارتباطی با عقیده و آیین دینی او نداشت.

اما حرکتی را که امام خمینی(ره) در ایران انجام داد، تحول عظیم جهانی به وجود آورد و مسیر تاریخ را در دنیا تغییر داد به طوری که می‌بینیم این انقلاب، دنیا را متوجه اسلام، شریعت و تعالیم اسلامی نموده است. تمام دنیا این حرکت را ناشی از شریعت و آیین اسلام می‌داند و انقلاب را یک انقلاب دینی، یعنی سیاستی که از دین برخاسته باشد تلقی می‌کنند و این حرکت برای تمام استعمارگرانی که مستضعفان را به یوغ مذلت کشیده بودند، یک تهدید جدی بود. حرکت گاندی باعث ترس جهانیان نشد، بلکه تنها دست استعمارگران را از شبه قاره هند کوتاه کرد. ولی انقلابی که در کشور ایران به وقوع پیوست به لحاظ اینکه یک حرکت سیاسی- دینی بود، تمام ابرقدرتهای جهان، بخصوص آمریکا را به وحشت انداخت. این قدرت نظامی نیست که ابرقدرتها را به وحشت انداخته است، بلکه تنها چیزی که دنیا را تکان داده و پشت ابرقدرتها را می‌لرزاند همان جنبه سیاسی- دینی این حرکت است.

حرکتی که در ایران ایجاد شده برای تمام دنیا پیام دارد و این پیام در دو کلمه خلاصه می شود: یکی اینکه تمام افراد و آحاد انسانی حق انتخاب دارند و مستکبران جهان حق ندارند این انتخاب را از آنان بگیرند و مساله دوم، عدالت اجتماعی است که باید در جهان پیاده شود.

پیام اسلام این است که : ای مستکبران: شما حق استعمار مستضعفان را ندارید و همین پیام اسلام است که دنیا را به وحشت انداخته است. لذامساله تبلیغ یک امر ضروری است. امروز که تمام رسانه‌ها در اروپا و آمریکا بسیج شده‌اند تا چهره اسلام را بدنام کنند. یکی از واجب‌ترین و ضروری‌ترین وظیفه ما این است که چهره اصیل و واقعی اسلام و پیام حقیقی آن را با کمال پاکی و امانت و اخلاص به دنیا نشان دهیم. لذا موقعیت تبلیغ در این مقطع از زمان، بسیار حساس و وظیفه مبلغان بسیار سنگین و خطیر است. زیرا شرط اول رساندن پیام اسلام آن است که پیام رساننده خودش پیام را درست درک کرده باشد.

 

مبلغ اسلامی از چه شرایط و ویژگیهایی باید برخوردار باشد و بویژه در این زمان به چه ابزاری می‌بایست مسلح شود؟

اولین شرط مبلغ این است که به آنچه می‌گوید ایمان داشته باشد. ما بسیاری از پیام رسانه‌ها را داریم که به اصل پیام خود ایمان ندارند و لذا در رساندن پیام کوتاهی می‌کنند و نمی‌توانند آن را درست و صحیح تشریح کنند و یا اگر ابهامی در پیام باشد برطرف نمایند، چون به محتوای پیام ایمان ندارند. شرط دوم این است که: علاوه بر ایمان، نسبت به پیام شناخت داشته باشند. یعنی به تمام ابعاد، جوانب، جزئیات، خصوصیات و آنچه که مربوط به پیام است احاطه کامل داشته باشند و برای هر ابهامی جواب داشته باشند و اساساً یک مبلغ باید در راستای پیام مورد نظر تعلیم داده شود و حتی مجالس مناظره تشکیل و گروهی را در مقابل گروه دیگر، به عنوان مخالف‌ قرار بدهند تا مبلغ ورزیدگی کافی پیدا کند.

لذا هرگونه اقدامی که در تبلیغ انجام می شود و اینکه چه کسی را کجا بفرستند، باید یکسری آزمایشها انجام گیرد تا مبلغ به رخنه‌هایی که ممکن است توسط دشمنان صورت گیرد آگاهی کامل داشته باشد، شرط سوم، دانستن زبان آن ملت یا گروهی است که می‌خواهیم برای آنها پیام بفرستیم و باید طرز تفکر ملتهای مختلف را بدانیم تا بتوانیم پیام خود را به گوش آنها برسانیم؛ زیرا مردم کشورهای مختلف دارای طرز تفکرهای متفاوتی هستند که ما باید نسبت به آداب و رسوم و زبان و اندیشه آنها آگاهی داشته باشیم. یک مبلغ باید بداند که طرز تفکر یک آمریکایی با یک فرانسوی کاملاً متفاوت است و ما باید در بالا بردن سطح علمی و عمق بینش افرادی که برای رساندن پیام به خارج از کشور انتخاب می‌شوند کوشا باشیم. مثلاً باید این نکته در نظر گرفته شود گروهی که به یک روستای آفریقایی فرستاده می‌شوند، فرق دارد با گروهی که برای تبلیغ در میان گروه دانشجویان فرانسه فرستاده می‌شوند. زیرا شرایط در کشورهای مختلف با هم متفاوت است. پس انتخاب افراد باید متناسب با مناطقی باشد که بدانجا اعزام می‌‌شوند و مقصود من از شناخت زبان همین است و باید توجه داشته باشیم که اگر هویت کسی، ساختار و شخصیت کسی علمی است، زبانش نیز علمی است و اگر هویت و شخصیت کسی در سطح پایین است، زبان او نیز در سطح پایین می‌باشد و لذا "انا معاشر الانبیا امرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم" یعنی ما پیامبران که می‌خواهیم پیام الهی را به مردم برسانیم، دستور داریم که به همان اندازه بینش گروهها با آنها سخن بگوییم. زیرا بینش مخاطب تعیین‌کننده نحوه سخن یک متکلم است. لذا سخنران نمی‌تواند هر سخنی را هر جایی بگوید.

"و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه" . (ما هر پیامبری را که فرستاده‌ایم به گونه‌ای فرستاده‌ایم که طبق زبان قومش بتواند با آنها سخن بگوید) لذا شناختن زبان که تعیین‌کننده هویت افراد و گروهها است بر مبلغ واجب است.

با توجه به پیشرفت و گسترش وسایل تبلیغی و شیوه‌های مختلفی که از آن استفاده می‌شود، آیا تبلیغ سنتی حوزه را در ابلاغ معارف و ارزشهای والای اسلامی به نسل امروز کافی می‌دانید؟ اگرنه، چه نواقصی دارد که باید رفع شود؟

مبارزه تبلیغاتی مانند مبارزه نظامی است. امروز که دنیا بر علیه ما بسیج شده و از تمام وسایل تبلیغی مانند رادیو، تلویزیون، کتاب، روزنامه، اینترنت و ماهواره و ... استفاده می‌کند تا موقعیت اسلام و ایران را به خطر اندازد، لذا همانطور که لازم است در میدان رزم از سلاحهای پیشرفته استفاده کنیم تا بتوانیم در مقابل دشمن مقاومت کنیم، در تبلیغ نیز باید از وسایل پیشرفته که جوابگوی دنیای امروز باشد استفاده نماییم تا بدین‌وسیله بتوانیم پیام تبلیغی خود را به گوش جهانیان برسانیم. آیه "واعدوا لهم مااستطعتم من قوه" بیانگر این نکته است که از تمام وسایل تبلیغی که دشمن علیه ما به کار گرفته است، ما نیز عمل مشابه او را انجام داده و از وسایل پیشرفته تبلیغاتی استفاده نماییم. زیرا وسایل تبلیغی سنتی در جهان مدرن امروز کاربرد چندانی ندارد.

راز موفقیت مبلغان دینی را در چه می‌بینید؟

راز موفقیت مبلغان دینی در این است که دانشمند باشند. آدم بی‌سواد نه تنها نمی‌تواند موثر باشد، بلکه بیشتر اشکالتراشی می‌کند و باعث سوء تفاهم، مخصوصاً از ناحیه دشمنان اسلام می‌گردد. پس لازم است معلمان، باسواد و دارای دانش کافی باشند و به ابعاد مختلف مسائل سیاسی اسلامی مثلاً کتابهای شهید مطهری و نیز ادبیات فارسی و عربی، فلسفه وتاریخ آشنایی کامل داشته باشند. لذا رمز اول موفقیت مبلغ، دانشمند بودن اوست. شرط دوم موفقیت مبلغ، اخلاص در عمل است و اینکه واقعاً کار را به خاطر خدا انجام دهد و حمایت از شریعت و مستضعفان در مقابل مستکبران را در نظر داشته باشد.

در زمینه‌های تبلیغاتی مانند محرم، صفر،‌رمضان،اعیاد، نماز جمعه و جماعت چه پیشنهادهایی دارید؟

مساله ماه مبارک رمضان و محرم و اعیاد و تمامی زمینه‌های تبلیغاتی نوعی وسیله هستند برای رساندن پیام دین و آگاهی دادن به مردم و کسانی که در ماه محرم برای تبلیغ فرستاده می‌شوند نباید به عنوان یک تاریخ‌نویس، سرگذشت حرکت امام حسین را که مثلاً از کجا آمده، به کجا می رود؟ یا چه ساعتی خیمه زد و کی شهید شد را برای مردم تعریف کنند، بلکه باید مردم را از هدف امام حسین(ع) از قیام آگاه سازند. امام حسین(ع) برای تمام حرکات و فعالیتهای خود هدف داشت. یعنی حرکت امام حسین(ع) یک حرکتی بود که به خاطر هدفی انجام می‌گرفت و لذا مبلغ باید مردم را متوجه آن اهداف عالی گرداند، نه اینکه مانند یک تاریخ‌نویس به سرگذشت زندگی ایشان بپردازد و همچنین در ماه رمضان تنها نباید به مبطلات روزه و ... اشاره کرد بلکه باید هدف و رسالت اصلی روزه‌دار را به مردم آموخت و بهره‌های معنوی را از روزه می‌توان برد برای مرم تبیین کرد.

حضرتعالی که بیشتر عمر شریفتان را در مسیر بسط علوم قرآنی گذرانده‌اید چه صحبتی با نسل جوان و ارتباطشان با قرآن دارید؟

قرآن باید در زندگی افراد حضور داشته باشد و این موضوع رفته رفته تحقق پیدا نماید. در حال حاضر جوانان نسبت به قرآن اقبال خوبی نشان داده‌اند و این مقدار امیدوارکننده است. اگر قرآن در زندگی انسانها وارد شود زندگی متعادل می‌شود و باید برنامه‌ریزی شود تا قرآن به نحو مطلوبی وارد زندگی افراد شود. قرآن باید در زندگی مسلمانان همه جا حضوری پررنگ داشته باشد، در خانه، بازار، کوچه و خیابان، اداره و در خلوت و جلوت این حضور نمایان باشد و مقصود و منظور از حضور قرآن یعنی حاکمیت قرآن در همه این مکانها و اینکه احکام قرآن به درستی به اجرا گذاشته شود و بنده نسبت به آینده این روند امیدوار هستم.

استاد در ایام جبهه و جنگ روحیه و فرهنگ ایثار و شهادت بسیار زیاد بود برای حفظ و تداوم این روحیه چه باید کرد؟

هر فرهنگی اگر اساسش بر اساس برهان باشد و دلایل قطعی دین باشد و به نیکی عرضه گردد، استوار مانده و موجب تداوم می شود اگر بر روی هوا و هوس باشد زود محو شده و از بین می رود چون جوانان بسیجی ما با بینش وارد این عرصه شده و می‌شوند این فرهنگ روز به روز تقویت شده و استحکام می‌یابد.

رسانه بخصوص صدا وسیما چه نقش بسیار اساسی دارند و این رسانه عظیم و تاثیرگذار از لحاظ ارائه جوانب علمی و صنعتی کشور موفق بوده ولی از لحاظ ارائه جوانب دینی و فرهنگی بسیار ضعیف عمل کرده است. به عنوان مثال در سریالها زن ایرانی را به عنوان یک فرد جسور، جری و نافرمان و مرد را به عنوان یک فرد ذلیل و حقیر نشان می‌دهد در صورتی که در اروپا که بنده بارها سفر نموده‌ام در سریالها زنها را مطیع، دلسوز نسبت به شوهر و فرزندان و مردها را باوقار و شایسته نشان می‌دهند در صورتی که در فرهنگ ایرانی زن شخصیتی موقر، مهربان، دلسوز و عاطفی است ولی رسانه‌ تصویری از وی فردی پرخاشگر و نافرمان به نمایش گذاشته و می‌گذارد و بنده بارها به مسوولین این رسانه این موضوع را گوشزد کرده‌ام و نیز ترویج بدحجابی در این رسانه به چشم می‌خورد. چون حجاب تنها پیدا بودن موی سر نیست. وقتی در سریالها بخصوص سریالهای طنز دختری با عشوه و ناز و کرشمه حرف می‌زند و راه می‌رود این نوعی بدحجابی است چون که کرشمه از زینت‌های زن محسوب می‌شود و وقتی نسل نوجوان و جوان به این نوع کرشمه نظر می‌افکنند تهییج می‌شوند و صدا و سیما در مورد این موضوع نیز غفلت کرده است.

شاید برخی از نسل جوان که بخش اعظمی از جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند به عنوان افرادی دین‌گریز یاد کنند. شما چه برداشتی از نسل جوان و دین دارید؟

نسل جوان ما عاشق دین، قرآن و اسلامند و کسانی که درصددند اینها را منحرف کنند به انحای مختلف تلاش می‌کنند ولی در عصر تاسوعا و ظهر عاشورا ما می‌بینیم که جوانان چه حضور پررنگی دارند. من به جوانان تبریک می‌گویم به خاطر عشقی که به دین و قرآن دارند. جوانان عزیز باید سعی کنند برای دستیابی به خواسته‌های خود راه صواب را انتخاب کنند و به طور کلی نسل جوان و ملت ایران ملتی خوب، مومن و معتقد است. ولی متاسفانه کسانی که بتوانند قشر عظیم جوان را به نیکی راهنمایی نمایند اندک هستند و اگر این نسل راهنمایان خوبی داشت بیش از اینها می‌توانستند موثر باشند. با جوانان باید متناسب با روحیه خود و فطرتشان سخن گفت. زبان نسل جوان با زبان دیگر نسل‌ها فرق می‌کند و شناخت این زبان می‌تواند مبلغ را در ایجاد ارتباط با این نسل بسیار موفق نماید.

سطح تحصیلات خانواده‌ها چه نقشی در ارتقای فرهنگ و دین‌پذیری می‌تواند داشته باشد؟

سطح علمی خانواده هرچه بالاتر باشد به اسلامی بودن نزدیک‌تر خواهند بود. خانواده‌های بی‌سواد از اسلام دورند، چون مسلمان تقلیدی هستند و ازاسلام واقعی بی‌خبرند ولی خانواده‌های باسواد اسلامشان تحقیقی است و با تدبر و تحقیق و مطالعه اسلام را شناخته‌اند و لذا می‌توان گفت مسلمان‌تر هستند و باید خانواده‌ها سعی‌شان بر این باشد که سطح خود را روز به روز ارتقا دهند. کسانی که اسلامشان تقلیدی است مسلماً خرافات در زندگی‌شان زیاد وجود دارد ولی خانواده‌های باسواد که اسلامشان تحقیقی است خرافات بسیار اندک است و این خانواده‌ها در تربیت فرزند نیز موفق‌تر از خانواده‌های تقلیدی هستند.

اسلام باید تحقیقی به دست آید تا ماندگار و مستحکم در دلها و اندیشه‌ها رسوخ کند و اسلامی که تقلیدی و بی‌هیچ کوششی به کف آید کف روی آب خواهد بود و زود از میان می‌رود و یا اسلامی بی‌مغز و تنها پوسته‌ای خواهد بود.

شما پدر شهید هستید و یکی از فرزندانتان در جبهه به فیض شهادت نایل شده‌اند. درباره این شهید سعید قدری برایمان صحبت بفرمایید؟

بله، پسرم شهید علی در سن 21 سالگی در کربلای پنج به شهادت رسید. ایشان در آزمون دانشگاه نیز پذیرفته شده بود ولی حوزه را انتخاب کرد و تا پایه چهار و پنج حوزه تحصیل نمود و وقتی در جبهه کمبود نیرو احساس شد و فراخوان نمودند ایشان به همراه تعدادی طلبه دیگر عازم جبهه شدند. واقعاً علی عاشق شهادت بود و این شهادت برازنده ایشان بود.

وقتی خبر شهادت فرزندتان را شنیدید چه احساسی داشتید؟

افتخار کردم چون با علم و آگاهی کامل قدم به این میدان گذاشته بود و براساس هوی و هوس نبود،به یقین رسیده بود.

در خصوص وصیت‌نامه فرزند شهیدتان اگر مطلبی به یاد دارید برای ما و خوانندگان بیان بفرمایید؟

وصیت‌نامه بسیار زیبا و پرمغزی داشتند و چون بنده جلدچهارم "التمهید" را به ایشان هدیه کرده‌ام در مقدمه این جلد وصیت نامه به طور کامل آورده شده است.

استاد، هیات رزمندگان اسلام پس از جنگ در تمام استانها به طور وسیع فعالیت مذهبی- فرهنگی آغاز کرد. شما این هیات را چگونه دیده‌اید و چه نکاتی را مایل هستید در خصوص فعالیتهایشان متذکر شوید؟

هیات رزمندگان در گسترش ادعیه‌های ندبه و کمیل بسیار نقش اساسی داشته‌اند، ادعیه و زیارت مدرسه سیار است که ائمه برای تعلیم و تربیت شیعه آنها را در جامعه پیاده می‌کنند و کار اساسی است. این هیات در برپایی دعاهای ندبه و کمیل سعی نمایند روی معانی دقت بیشتر شود و الفاظ تنها موثر واقع نمی‌شود و البته نکته‌ای که لازم است بگویم این است که در قرائت دعا نباید هیچگونه مطالبی اضافه بر آن گفته شود. به فرض زیارت عاشورا، دعای ندبه و کمیل و توسل و ... وقتی توسط مداحان قرائت می‌شود در لابه‌لای ادعیه مصیبت خوانده می‌شود و یا نکاتی گوشزد می‌شود که این ارزش واقعی دعا را خنثی می‌نماید.

چون ادعیه از اهل بیت(ع) رسیده باید بدون واسطه به طور کامل قرائت گردد در غیر این صورت خنثی می‌شود و ادعیه‌ها همانند نماز است نباید هیچگونه موضوعی اضافه شود.

وقتی کسی از ما سوال کرد که من در سجده نماز، خدا را به امام حسین(ع) جهت ظهور و تعجیل در آن قسم می‌دهم، به او گفتم این نماز صحیح نیست و باطل است و هر قسمی داری یا باید پس از نماز و یا قبل از آن باشد.

هیات رزمندگان با برپایی دعای ندبه در استانها و شهرستانهای مختلف تلاش خوبی در اشاعه این امر صورت داده‌اند و جای تقدیر و سپاس است ولی کار را نباید ابتر بگذارند و باید با خواندن کامل دعا و عدم قطع آن و قرائت مصیبت این فرهنگ را نیز در جامعه اشاعه بخشند.

از اینکه حوصله فرمودید و وقتی در اختیار ما قرار دادید تا این گفتگو صورت پذیرد بسیار سپاسگذاریم.

من هم از شما تشکر می‌کنم و ان‌شاءالله در اشاعه فرهنگ اسلام ناب بیش از پیش موفق باشد.


محمدهادی معرفت
هم‌رسانی

مطالب مرتبط
نظر شما