خاطراتی ناگفته از آیتالله بروجردی؛
سیدرضی شیرازی: آقای بروجردی تاکید داشت از حکومت پول نگیرد، حتی برای ساخت مسجد اعظم کمک شاه را قبول نکرد

شخصیت مرحوم آقای بروجردی (رضوان الله علیه) از شخصیتهای کم نظیر قرن اخیر عالم تشیع بود و ریاست ایشان بعد از رحلت مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی شروع شد. البته در گوشه و کنار مراجع دیگری بودند؛ در نجف و در قم. ولی توسعة مرجعیت ایشان بیش از دیگران بود. شخصیت علمی، تقوایی، عقل سیاسی و تأملش در امور، خیلی مورد توجه علمای معاصر خودش بود، از جمله امام و مرحوم حاج شیخ مرتضی حائری فرزند مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری.
اصلاً منشأ آمدن آقای بروجردی به قم دو نفر شدند، یکی امام و دیگر آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری یزدی. اینها رفتند به بروجرد و آقای بروجردی را قانع کردند که ایشان بیاید به قم و حوزة قم را در اختیار بگیرد. البته قبل از اینکه ایشان بیایند سه نفر از علمای برجسته در قم بودند، آیت الله حجت، آیت الله سید محمد تقی خوانساری و آیت الله سید صدر الدین صدر. اینها حوزه را اداره میکردند.
ولی در عین حال ترجیح داده شده بود که آقای بروجردی هم به قم تشریف بیاورند و قم حیثیت علمی و قدرت حوزویش زیادتر شود و حوزه یک پایه قویتری پیدا کند.
البته با آمدن آقای بروجردی وضع حوزه خیلی فرق کرد، آقای بروجردی شخصیت اجتماعیشان خیلی خوب بود، مردی بود متنفّذ، مخصوصاً در عشایر و لرهای بروجردی و لرستان. شخصیت ایشان پیش سیاستمداران معاصر امر روشنی بود و چیزی نبود که برای آنها مخفی باشد. لذا نسبت به ایشان تا آن جایی که میتوانستند ملاحظه میکردند. یعنی از نظر قدرت یک وزنه سیاسی بود، نمیخواستند کاری کنند که ایشان را ناراضی کنند. با ایشان مدارا می کردند و آقای بروجردی هم تا آن جایی که میتوانستند مقاصد اسلامی خودش را در آن زمان و آن شرایط موجود ـ چون در هر زمان شرایط خودش را دارد ـ اجرا میکرد. یک مردی بود که شخصیت خودش را حفظ میکرد، تبعیتی از دستگاه نداشت.
من یک خاطرهای دارم . آقای بروجردی این مسجد اعظم را که شروع به ساختن کرد ـ این قصه مال چهل و پنج یا چهل و چهار سال پیش است ـ شاه یک چک یک میلیونی برای آقا فرستاد که کمک به مسجد بکند. ایشان این چک را قبول نکرد و فرمود این مسجد را مردم میسازند. حتی این معروف است که مثلاً یک پیرزنی میآمد پنج تومان برای مسجد میداد، یک پیرمرد میآمد برای مسجد ده تومان میداد و قبض میگرفت. ایشان فرمود که مردم مسجد را میسازند نه من! لذا آن پول را رد کرد و تا زنده بود هیچ وقت زیر بار این منتها نرفت و در مقابل دستگاه، شخصیت اسلامی خودش را حفظ کرد.
البته شرایط بیش از این به آقای بروجردی اجازه نمیداد. مثلاً در مبارزه با بهائیها ـ این عقیده من است که دارم میگویم ـ یکی از فواید انقلاب ایران و از بزرگترین فواید انقلاب ایران محو مرکزیت بهائیها بود. یعنی چه؟ یعنی من معتقدم که اگر این انقلاب نمیشد، ایران تا حدی برای بهائیها مرکزیت پیدا میکرد و آمریکائیها این مطلب را برای بهائیها خواسته بودند، یعنی وعدهای بود که آمریکائیها به بهائیها داده بودند. در این مسیر تغییر تاریخ، مقدمه کار بود. تاریخ که به شاهنشاهی تبدیل شد، این یک قدری پایه و مایه این کار بود و بعد هم ورود بهائیها در دستگاههای دولتی که نمیخواهم توضیح زیادی بدهم. البته وزیر و وکیل رسمی نداشتند، ولی سعی داشتند که وکیل به مجلس بفرستند، همانطوری که أقلیتها یک وکیل در مجلس دارند. ظاهراً من قانونش را نمیدانم که اقلیتها اگر به صد هزار نفر رسیدند، هر صد هزار نفر یک نماینده میتوانند در مجلس داشته باشند، همانطوری که ارمنیها یک نماینده دارند، همانطوری که زردشتیها و یهودیها دارند.
اینها در تلاش بودند که آمارشان را به حدی برسانند که یک نماینده در مجلس داشته باشند. اینها تمام مبدأ فعالیت و تثبیتشان بود. ولی انقلاب که شد بزرگترین نتیجهای که برای این مملکت داشت این بود که این زمینه را در این مملکت برای بهائیها محو کرد و آنها را از بین برد.
تا آنجایی که من یادم است، شاه با آقای بروجردی گاهی ملاقات میکرد، یعنی وقتی به قم سفر میکرد به زیارت ایشان میرفت. من چنین یادم است، آن وقت اینطور میگفتند که شاه به آقای بروجردی قول داده بود که از رادیو سخنرانی آقای فلسفی در تمام ماه رمضان علیه بهائیها پخش شود و اینها را به مردم معرفی کنند که این طایفه فرقه مضلهای هستند. آقای فلسفی از مسجد شاه قدیم که حالا به آن مسجد امام میگویند سخنرانی میکرد و از رادیو پخش میشد. من نمیدانم که تا چندم ماه رمضان این سخنرانی ادامه داشت، ولی بعد قطع شد. فشار آوردند، نه اینکه سخنرانی قطع شد، اصلاً آن برنامه قطع شد. حالا عرض کردم یادم نیست که تا چندم ماه رمضان این سخنرانی بود.
این واقعه نشانه این است که آمریکائیها مسلط بودند و نفوذ داشتند و به اینها قولهایی داده بودند و میخواستند اینها را در مقابل ما علم کنند. آنها میخواستند به بهاییها نیرویی بدهند، بعد هم آنها را تیری در چشم ما قرار بدهند.
این کارهایی بود که آقای بروجردی میتوانست بکند. ولی یک قسمت از کارها انجام نمیشد، چون آنها زمینه نداشت و همکاری کمتر بود. به هر تقدیر، هر چه که ایشان از دستش بر میآمد انجام میداد. اینها خاطرات من است، حالا نمیدانم در حالات آقای بروجردی اینها را نوشتهاند یا نه.
به هر حال آقای بروجردی وجود خیلی نافعی بود، حتی به نظر من در پایه گذاری انقلاب، در زمان او یک رشدی در مردم به وجود آمد و به خصوص در حوزه رشد چشمگیری به وجود آمد. علی أی حال یک مرد خیلی فوق العادهای بود و وجودشان خیلی مفید برای اسلام و جامعه تشیع بود. خداوند ایشان را غریق رحمت کند.
راوی: آیت الله سیدرضی شیرازی
خبرآنلاین
آیتالله بروجردی مسجد اعظم قم مسجد اعظم شاه حوزه قم صدسالگی حوزه صد سالگی حوزه پهلوی سید رضی شیرازی
همرسانی






مطالب مرتبط
- آیت الله بروجردی: باید انصاف داشت، برو پیش طالقانی
- آیت الله گرامی: امام درباره اختلاف شهید مطهری و دکتر شریعتی گفت من بنای مداخله ندارم و از اختلافاتی که وجود دارد، متأسفم
- شهید مطهری: آیت الله بروجردی؛ هرگز به فکر حفظ «شئونات» شخصی نبود!
- ماجرای ترور و استخاره برای رفتن به آمریکا
- خسروپناه: اولین مواجهه حوزه علمیه قم با روشنفکری، از جنس تاملات فلسفی بود
- بررسی کنش فرهنگی-سیاسی آیت الله موسس در دوران زعامت حوزه قم
- نقش حوزه علمیه قم در قانونگذاری، پیش از انقلاب اسلامی
- پورمحمدی: حاج شیخ عبدالکریم برای آینده تشیع در ایران احساس خطر میکرد
جدیدترین مطالب
15 دیماه در گذر تاریخ

نظر شما