روایتی از فضاسازی مخالفین حضور آیت الله بروجردی در قم

روایتی از فضاسازی مخالفین حضور آیت الله بروجردی در قم

ابتدا که مرحوم آیت‌الله بروجردی به قم تشریف آوردند، مرجع اعلای شیعیان آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی بود. دست آیت‌الله بروجردی خالی بود و پولی نداشت که بتواند به همه طلاب شهریه بدهد. مقلدانی از خود بروجرد و اطراف آن داشت، اما محدود بودند. نقل می‌کنند که پس از چندی از حضور ایشان در قم، از امام خمینی(ره) و دیگر علما گلایه کرد که شما این همه اصرار کردید من به قم بیایم؛ از طلبه‌ها خجالت می‌کشم و نتوانسته‌ام تاکنون برای طلبه‌ها کاری انجام دهم.

در زمان آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی، ایشان شهریه چندانی نمی‌داد. لذا کسی کاری نداشت. مخالفت‌هایی هم که بود علنی نبود؛ مخالفت‌هایی نظیر اینکه: مگر چه چیزی کم داشتیم که آقای بروجردی را به قم آوردید؟ یا بعضی‌ها می‌گفتند مراجع 3 تا بودند و حالا 4 تا شده‌اند. از این قبیل حرف‌ها بود؛ اما پس از فوت آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی، مخالفت‌ها به اوج خود رسید. ایشان در سال 1325 ه.ش. فوت کردند؛ یعنی دو سال پس از ورود آیت‌الله بروجردی به قم. در آن زمان، مرجعیت، در کل شیعه، میان آیت‌الله بروجردی و آیت‌الله حاج حسین قمی واقع شد. حاج حسین قمی در کربلا بود.

پس از فوت آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی، ایشان را به نجف بردند. با این حال توجه عام پس از فوت آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی به سمت آیت‌الله بروجردی بود. کسانی در قم بودند که حتی علناً از مرحوم حاج آقا حسین قمی طرفداری می‌کردند و منبر می‌رفتند و از مقام و موقعیت ایشان سخن می‌گفتند.

واعظ شهیری در قم و در مدرسه فیضیه این تعبیر را به کار برد: «مگر از قم آدم قحط بود که از بروجرد سید ریش‌حنایی و انگلیسی به قم بیاورید؟». به دلیل استحباب، آیت‌الله بروجردی عادت داشت ریش خودش را حنا بگیرد. این کار در قم مرسوم نبود. امام خمینی(ره) به ایشان یادآور شد. ایشان دیگر ریشش را حنا نگرفت. لذا عکسی از ایشان هست که نیمی از ریش ایشان سفید است و نیم دیگر حنایی. بعضی‌ها هم می‌گفتند: «مرجعی که رادیو لندن برای ما تعیین کند نمی‌خواهیم. مگر قم آدم حسابی نداشت که یک سید لر را از بروجرد به اینجا بیاورید و مرجع تقلیدش کنید؟». این حرف‌ها را بالای منبر برای مردم می‌گفتند و آقای بروجردی هم می‌شنید.

آقای بروجردی با مخالفت‌های تندی روبه‌رو بود؛ مخصوصاً بعد از فوت آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی هتاکی‌های فراوانی علیه ایشان شد. بعد از فوت آیت‌الله حسین قمی به فاصله چند ماه از فوت آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی، شیعه ماند و آقای بروجردی. مرجع بزرگ دیگری نبود. آقای بروجردی مرجع بلامنازع مطلق شد.

همین آقایی که در مدرسه فیضیه بالای منبر گفت «آدم حسابی نداشتید که سید ریش‌حنایی انگلیسی را از بروجرد بردارید و به قم بیاورید؟!»، پس از گذشت دو سه ماه از مرجعیت آقای بروجردی، فضا را بر خود تنگ دید. لذا به دیدار آیت‌الله گلپایگانی رفت و از ایشان خواست که او را به ملاقات آیت‌الله بروجردی ببرد. اصرار داشت که هر چه سریع‌تر ایشان را ببیند. وقتی آیت‌الله گلپایگانی به آقای بروجردی گفت که آن واعظ می‌خواهد شما را ببیند، آیت‌الله بروجردی گفتند: «ایشان از خاندان شامخی است و من باید به دیدارش بروم!». آیت‌الله گلپایگانی گفتند: «اجازه دهید چند دقیقه‌ای خودش بیاید. می‌خواهد دستتان را ببوسد و برود». آیت‌الله بروجردی گفتند: «خیر، من باید بروم». این قضیه را خود آیت‌الله گلپایگانی تعریف کردند که آیت‌الله بروجردی با آن مقام و موقعیتی که داشتند، خودشان بلند شدند و به منزل آن واعظ رفتند و یک ساعت هم در آنجا ماندند. از آن پس، آن واعظ جزء اصحاب آیت‌الله بروجردی شد و پانزده سال ملازم ایشان بود. آن واعظ، پس از فوت آیت‌الله بروجردی، به من گفت: «پانزده سال نزد آیت‌الله بروجردی بودم. حتی یک ‌بار هم نشد جمله‌ای بگویند و گلایه‌ای داشته باشند که چرا آن حرف‌ها را بالای منبر علیه ایشان گفتم. حتی یک ‌بار هم احساس نکردم نگاهی که به من می‌کنند با نگاه دیگران متفاوت است».


صدسالگی حوزه آیت‌الله بروجردی علوی بروجردی حوزه قم صدسالگی حوزه صد سالگی حوزه سید ابوالحسن اصفهانی

هم‌رسانی

مطالب مرتبط
نظر شما