مصاحبه با مرحوم حاجآقا ریحانالله نخعی

با تشکر از حضرتعالی که مصاحبه با مجله ما را پذیرفتید. ابتدا اجمالی از زندگی علمی خود را بیان کنید.
حقیر در سال 1318 ق. در شهر گلپایگان متولد شدم. مقدمات را در محضر والد بزرگوارم، مرحوم آخوند ملا زینالعابدین مجتهد گلپایگانی به اتمام رساندم. پس از این مرحله، در سال 1338، برای ادامه تحصیل راهی اراک شدم. در این شهر از محضر حجج اسلام آقا میرزا ابوالحسن عراقی و حاج میرزا محمدعلیخان و آخوند ملا تقی گلپایگانی کسب فیض کردم .در سال 1340 قمری، سال تاسیس حوزه علمیه قم به حوزه علمیه قم مشرف شدم و تا آخر عمر شریف حضرت آیتالله العظمی حائری در قم ماندگار شدم و از محضر آن بزرگوار بهره بردم .پس از رحلت آن جناب در سال 1360 قمری، به نجف اشرف مشرف شدم. در آن حوزه مقدسه از محضر حضرات آیات عظام: اصفهانی و آقا جمال گلپایگانی استفاده کردم. پس از آن به قم مشرف شدم و ازابتدای ورود حضرت آیتالله العظمی بروجردی به قم در خدمت آن حضرت بودم و به درس فقه و اصول ایشان حاضر میشدم .
مرحوم ابوی حضرتعالی از بزرگان حوزه بودهاند؛ از این روی برای ما و دیگر طلاب مفید خواهد بود اگر با چهره ایشان آشنا شویم.
مرحوم ابوی از مجتهدین مسلم زمان خود بود. ایشان از شاگردان مخصوص مرحوم میرزای بزرگ بود. مرحوم میرزا نسبت به ایشان خیلی ابراز علاقه میکردهاند. البته مرحوم میرزا به طلاب خیلی عنایت داشتهاند. مرحوم پدرم نقل میکردند: «تازه برای تحصیل به سامراء رفته بودم. روزی به کنار شط رفتم و آنجا نشستم. در این هنگام، مرحوم میرزا را دیدم که از آنجا عبور میکردند. ایشان تا چشمش به من طلبه افتاد متوقف شد و از مرکب خود پیاده شد! احوال مرا پرسید و گفت :اهل کجا هستی؟ گفتم: اهل گلپایگان. گفت: تاکنون کجا اشتغال به تحصیل داشتی؟ گفتم: در اراک؛ ولی اکنون به خاطر علاقهای که به حضرتعالی دارم، برای استفاده از محضر شما به این جا آمدهام .گفت: آیا تاکنون در مباحثه ما شرکت کردهای؟ گفتم: بلی .گفت: مباحثه ما را چگونه یافتی؟ گفتم: خوب بود، ولی یک عیب دارد: حضرتعالی بیش از اندازه به شاگردان میدان میدهید که اظهارنظر کنند و آرای خود را بیان کنند. این موجب میشود که وقت کافی برای تقریر و تنضیح مطلب باقی نماند. ایشان از این سخن خوشش نیامد و فرمود: چنانچه مدتی در درس من حاضر شوید، خواهید فهمید که مباحثه من به مراتب از مباحثه میرزای نائینی مفیدتر است.»
پدرم گفت: «راستی هم چنین بود. من بعدها، که بیشتر به درس میرزا رفتم، متوجه شدم که درس ایشان واقعا مفید است. شیوهای که میرزا داشت مخصوص به خودش بود. آن مرحوم وقتی مطلبی را میگفت از شاگردان نظرخواهی میکرد و از آنان میخواست که در جلسه بعد، نظرشان را راجع به آن مطلب بگویند. به خاطر همین، طلاب مجبور میشدند تلاش کنند تا نفیاً و اثباتاً مطلبی برای ارائه به استاد داشته باشند. این روش، استعداد پرور بود و شاگردان را رشد میداد. درست بر خلاف روش مرحوم میرزای نائینی که ایشان – بنا بر آنچه میگویند -، خیلی کم به شاگردان اجازه اظهار نظر میداد.»
اساتیدی که حضرتعالی از محضر آنان بهره بردهاید چه شیوهای در ارائه درس داشند؟
از اساتید این جانب، مرحوم آیتالله العظمی حائری تقریباً روش مرحوم میرزا را داشت. ایشان به شاگردان مجال میداد تا اظهارنظر کنند. همچنین بود مرحوم آیتالله العظمی بروجردی. در محضر ایشان هم اگر کسی اظهارنظر میکرد، خوشش میآمد و تشویق میکرد؛ ولی مرحوم آیتالله حجت این روش را دوست نداشت، بلکه ایشان قبل از درس مطلب را دستهبندی و تنظیم میکرد و به شاگردان ارائه میداد و کمتر به کسی اجازه میداد در وسط درس اظهارنظر کنند.
حضرتعالی در بیت آیتالله بروجردی چه سمتی داشتید و به چه کارهایی مشغول بودید؟
همانطور که عرض شد، بنده از ابتدای ورود آیتالله بروجردی به قم در خدمتشان بودم و آن جناب به خاطر آشنایی قبلی که با حقیر و مرحوم پدرم داشت، به من عنایت خاصی داشتند و برخی از امور را به من محول کردند؛ از جمله: اگر طلبهای را میخواستند مسؤولیتی بدهند، تشخیص صلاحیت آن شخص به من واگذار میشد و پس از تایید صلاحیت، نامه او را مینوشتم و آیتالله بروجردی امضا میکردند. همچنین از جمله اعضای هیاتی بودم که برای رسیدگی به امور حوزه و طلاب، از طرف آیتالله بروجردی تعیین شده بودند. در این هیات حضرت امام ]خمینی[ و مرحوم حاج شیخ مرتضی حائری هم عضویت داشتند. علاوه بر این کارها، در برخی از جلسات استفتائی که مهم بود ]هم[ شرکت میکردم .
حضرتعالی چرا قم را ترک کردید و در تهران ساکن شدید؟
مرحوم آیتالله بروجردی به تبلیغات بسیار اهمیت میداد؛ سعی داشت که از طلاب فاضل برای تبلیغ در شهرستانها و حتی خارج از کشور استفاده شود. به همین منظور، هرگاه زمینه فراهم میشد، فوری اقدام میکرد. روی همین برنامه، بنا بر تقاضای عدهای از مومنین تهران که از ایشان خواسته بودند فردی را برای اقامه جماعت و تبلیغ و ارشاد به مسجد پنبهچی بفرستند، آن مرحوم مرا فرستادند و در نامهای خطاب به مردم آنجا نوشتند: «من آقای نخعی را که مورد اعتماد من است برای امامت جماعت و تبلیغ و رسیدگی به امور محل به سوی شما فرستادم و..» اینجانب از آن زمان تا کنون، که حدود 40 سال است، در تهران هستم و مشغول انجام وظیفه. عدهای هم در همان وقت از طرف ایشان به همین منظور به تهران فرستاده شدند، از جمله: مرحوم آقای سید احمد خوانساری بود که من برای معرفی ایشان به مردم، با ایشان به تهران آمدم .
آیا غیر از تبلیغ وامامت جماعت فعالیت دیگری هم داشتهاید؟
بله؛ جلسه هفتگی با حضرات آقایان: سید محمد داماد، فرید گلپایگانی، سید مرتضی ایروانی، شیخ شریف شاهرودی، معزالدولهای و .. داشتیم. در این جلسه، مسائل فقهی مورد بحث و گفتگو قرار میگرفت. این جلسه بسیار مفید و علمی بود و سالها طول کشید.
آشنایی حضرتعالی با حضرت امام از کی و چگونه آغاز شد؟
آشنایی من با ایشان از هنگامی بود که برای ادامه تحصیل به اراک رفتم. با هم به درس مرحوم آیتالله حائری رفتیم و فقه و اصول را با ایشان و آقا فرید گلپایگانی و آقا سید محمد داماد مباحثه میکردیم. مرحوم آیتالله حائری جلسه خصوصی داشتند که در آن جلسه هم ما چهار نفر شرکت میکردیم. در درس معقول مرحوم شاهآبادی هم شرکت میکردیم. البته من ادامه ندادم، زیرا مرحوم پدرم گفته بود راضی نیستم .
چرا؟
ایشان معتقد بودند مسائل فلسفی قدری پیچیده است و همه افراد کشش درک آن را ندارند. از این روی، ممکن است موجب گمراهی آنان گردد. به همین خاطر گفته بود من راضی نیستم .
گویا جلسات انسی هم با حضرت امام ]خمینی[ داشتهاید.
بله. جلساتی انسی با مرحوم امام و دیگر بزرگان داشتیم. بعد از انقلاب اسلامی که موفق شدم چند باری خدمت ایشان برسم، خیلی به من اظهار لطف میکردند و به مامورین حفاظت بیت گفته بودند: «فلانی هر وقت آمد، هیچگونه مزاحمتی برایش به وجود نیاورید.» به یاد همان گذشته، خیلی با هم انس داشتیم. وقتی که میرفتم خدمتشان، تا میخواستم از جا برخیزم، میفرمود قدری دیگر بمان پیش ما!
رابطه حضرت امام با آیتالله بروجردی چگونه بود؟
رابطه آن دو با یکدیگر خیلی خوب بود. امام به آیتالله بروجردی خیلی علاقه داشت و آیتالله بروجردی هم به ایشان عنایت داشتند. امام خیلی دلش میخواست که بیت آیتالله بروجردی از هر جهت خوب باشد، لذا نسبت به برخی از اطرافیان ایشان حساس بود.
اگر خاطرهای از برزگان دارید و اکنون برای ما و دیگر طلاب سودمند است، بیان کنید.
بزرگان زیادی در حوزه علمیه بودند که دارای فضائل و کرامات اخلاقی بودند، از جمله مرحوم آقا شیخ ابوالقاسم قمی. وی مرد زاهدی بود، اصول و فقه هم تدریس میکرد. از خصائل والای آن مرد این بود که با مقام و موقعیت علمی و اجتماعی که داشت و در عین حال که امام جماعت بود، شبهای جمعه برمیخاست و در بین صفوف جماعت راه میافتاد و از مردم برای فقرا و مستمندان پول جمع میکرد. یک وقتی یکی از فقرا از او کمک میخواهد و او در توانش نبوده است که کمک کند. فقیر عصبانی میشود و به صورت آن مرحوم آب دهان میاندازد. ایشان به مسجد میآید و قضیه را به مردم میگوید و از مردم میخواهد اگر آبروی او را دوست دارند، به او پول بدهند تا بتواند به فقرا کمک کند و فقرا آب دهان به صورتش نیندازند! آیتالله بروجردی هم خیلی به فقرا توجه داشت .
آیا تالیفاتی هم در زمینه مسائل فقهی و اصولی دارید؟
تقریرات و نیز تحقیقاتی در اصول و فقه دارم که به همراه کتابهایم فرستادهام قم برای کتابخانه مدرسه آیتالله گلپایگانی؛ زیرا دیدم با این حالت کسالت و کهولت سن، توانایی مطالعه ندارم و صحیح نیست این کتابها بدون استفاده بماند.
شنیدهایم که حضرتعالی طبع شعر هم دارید. اگر ممکن است یکی از اشعار خود را برای ما بخوانید.
بله، طبع شعر دارم و چند شعر هم گفتهام. متاسفانه از دفترهای شعرم ]چیزی[ اینجا موجود نیست، زیرا آنها را هم با کتابهایم فرستادم قم. اکنون هم از شعرهایی که گفتهام چیزی جز یک رباعی که درباره صبر گفتهام به خاطر ندارم و آن رباعی را خدمتتان عرض میکنم :
گویند صبر کن که تو را صبر بر دهد
آری دهد، ولی به عمر دگر دهد
من چون که عمر خویش به صبوری گزاردم
عمری دگر خواهد که تا صبر بردهد
مجلهی حوزه، شمارهی 46
ریحانالله نخعی
همرسانی






مطالب مرتبط
جدیدترین مطالب
15 دیماه در گذر تاریخ

نظر شما