روایتی از حمایت آیتالله میلانی از قیام 15 خرداد

"
اتفاقاتی که در [2 خرداد 1342] تهران رخ داده بود علمای دینی سراسر کشور را مجاب کرد که به سمت تهران حرکت کنند. در اینجا باز هم مؤتلفه سالامی در سازماندهی مهاجرت علما به تهران نقش داشت.
یکی از علمایی که قرار بود به تهران هجرت کند، آیتالله میلانی بود. قرار بر این شد که من به عنوان رابط میان مؤتلفه و ایشان، هماهنگی لازم را انجام دهم و شرایط را برای ورود آیتالله میلانی به تهران مهیا کنم. البته قبل از این ماجرا هم من رابط آیتالله میلانی و جمعیت مؤتلفه بودم. مرتباً به مشهد سفر میکردم و اگر ایشان اعلامیهای صادر میکرد آن را به من میداد تا برای تکثیر به تهران بیاورم برخی از مواقع هم ایشان اعلامیههای خود را پست میکرد و اعلامیههای ایشان از این طریق به جمعیت مؤتلفه اسلامی میرسید و تکثیر میشد. شبکه توزیع اعلامیهها به موازات این جریان در تهران فعال بود و نمونهها تکثیر شده را در میان مردم پخش میکرد.
در جریان همین رفتوآمدها محبتی در دل آیتالله میلانی نسبت به من ایجاد شده بود و ایشان برخی مواقع ابراز لطف میکردند. یادم هست بعد از آزادی امام، به منظور گرامیداشت و یاد شهدای 15 خرداد قرار شد تا امام اعلامیهای صادر کنند و آیتالله میلانی و آیتالله حاج آقا حسن قمی هم پای آن را امضاءء کنند. قرار شد اعلامیه امضاءشده امام را برداریم و جهت گرفتن امضاءء به همراه مرحوم شهید صادق اسلامی با قطار به مشهد برویم.
اوضاع با گذشته متفاوت بود. به همین دلیل، تمهیدات امنیتی را هم به کار بردیم. برای این که لو نرویم هر کدام سوار یک کوپه جداگانه در قطار شدیم. هنگامی که به مشهد رسیدیم به هر ترتیبی که بود به منزل آیتالله میلانی رفتیم. در کوچه منتهی به منزل ایشان کیوسک پلیس گذارده بودند و افراد را بازجویی میکردند و سپس اجازه ورود میدادند. ما گفتیم از شهرستان آمدهایم ومسئله شرعی داریم که باید سؤال کنیم بالاخره اجازه ورود دادند. وارد شدیم و اعلامیه را خدمت ایشان دادیم و آیتالله نیز آن را امضاءء کردند. ابتدا میخواستند اصلاحی در آن بکنند، اظهار کردیم چون آیتالله خمینی به همین صورت امضاء کردهاند. اگر تغییری داده شود باید مجدد به قم برویم و ایشان امضاء نمایند. لذا آقای میلانی با این استدلال قانع شدند. پس از آن، قرار شد خدمت آقای قمی برویم. به منزل ایشان رجوع کردیم. آقای قمی خودشان اعلامیهای تهیه کرده بودند ولی وقتی دیدند دو نفر از علمای برجسته اعلامیه را امضاءء کردهاند. ایشان هم پای اعلامیه حضرت امام را امضاء کردند.
در هر حال، آیتالله میلانی هم به تهران آمد و در منزل آقای حاج احمد پورغدیری اقامت کرد. ما هر روز با ایشان در تماس بودیم و دیدار داشتیم. همزمان، عدهی زیادی از علمای شهرستانها به عنوان اعتراض به دستگیری امام به تهران میآمدند. مرحوم آیتالله خادمی هم از اصفهان آمد و چون با ما از قبل ارتباط داشت برای سکونت به منزل ما آمد.
آیتالله خادمی شبها در منزل بودند و صبح زود ایشان را به هر کجا که میخواستند میبردم. ایشان در تهران جلساتی داشتند.
بدینترتیب، مراجع به تهران آمده بودند و شرایط برای فعالیت مناسبتر شده بود. ولی ساواک به شدت اوضاع را تحتِکنترل داشت. مأموران حتی در میان اطرافیان مراجع نفوذ کرده بودند. در آن زمان ریاست ساواک را پاکروان بر عهده داشت که برخی مواقع در جلسات علماء شرکت میکرد و نظر هم میداد. این مراودات سبب شد که برخی علماء برداشت متفاوت از جو مبارزه آن دوران پیدا کنند. برخی از آنها میگفتند شاه چندان هم بد نیست و هنوز امکان اصلاح او وجود دارد. متعاقب این برداشتها، حرکتهایی هم انجام میشد تا جو مبارزه قدری فروکش کند. از جمله، آیتالله خوانساری به دیدار امام رفت. کسانی که زمینه این دیدار را فراهم کردند قصد داشتند امام را قدری آرام کنند و ضمناً نگرانیای را که در میان مردم نسبت به سلامت امام ایجاد شده بود کمی تخفیف دهند. این دیدار موجب اعتراض شدید چهرههای مذهبی انقلابی شد که چرا برخی از چهرههای روحانی و مذهبی قصد دارند نهضت را آرام کنند.
در همین دوران، اتفاقات دیگری هم رخ داد که در کنار تلاشهای برخی از چهرههای مذهبی برای آرام کردن نهضت، حاشیهآفرین شد. اسدالله علم با جراید خارجی گفتوگویی انجام داده بود که دستگاههای امنیتی اجازه نداده بودند متن این گفتوگو در ایران منتشر شود. اما دکتر بقایی متن اصلی این مصاحبه علم را به فارسی ترجمه کرد، و از طریق رسانههای داخلی منتشر ساخت. علم در مصاحبه گفته بود که ملاها مثل موش در اختیار ما هستند. این اظهارات موجب انسجام بیشتر ا نقلابیون شد. انتشار این گفتوگو همزمان شد با ادعاهای تازهی پاکروان در مورد به مصلحت نبودن فعالیتهای سیاسی حضرت امام که در آن زمان با دشواری همراه شده بود. او گفته بود علما به شهرهایشان باز گردند تا قدری سروصداها بخوابد، من هم زمینه آزادی آیتالله خمینی و رفع مشکلات را فراهم میکنم. این ادعاهای پاکروان برخی از علماء را تحتِتأثیر قرار داده بود. شبی درگیر و دار این اظهارنظرها در منزل آیتالله میلانی جلسهای میان علما برگزار شد و در آن جلسه یکی از آقایان علماء در اعتراض به وقایع رخ داده میگوید: «در این شرایط حاج آقا روحالله اعلامیه خیلی تندی دادهاند. بالاخره با شاه مملکت هم نمیشود اینگونه صحبت کرد.» بیرون اتاق ایستاده بودم که یکی از دوستان آمد و جریان را برایم تعریف کرد. همان شب با آیتالله میلانی جلسهای تشکیل دادیم. قصدمان این بود که قدری شرایط را ترمیم کنیم. مبارزان از چنین رفتارهایی رضایت نداشتند. آنان ماههای بسیاری در تکاپو بودند تا فضا را برای ادامه نهضت مهیا سازند ولی اظهارنظرهایی اینچنین سرنوشت نهضت را تغییر میداد.
پیش از این، دستگاههای امنیتی با بعضی از علماء نشستهایی ترتیب داده و سعی کرده بودند علماء را نسبت به ادامهی نهضت دلسرد کنند. به علما گفته بودند شما برای چه به تهران میآیید؟ اینجا حتی جایی هم برای سکونت ندارید. برای چه راه میافتید و به تهران میآیید؟
این موضوع ما را خیلی نگران کرد. برای این که اوضاع را تغییر دهیم با چهرههای سرشناس و مذهبی بازار جلسهای تشکیل دادیم و قرار شد بازاریها هر کدام یکی از علمایی را که به تهران آمده بودند برای سکونت به منزل خودشان ببرند. این اقدام قدری فضا را تغییر داد.
حضور آیتالله میلانی در تهران خیلی به نفع نهضت تمام شد. ایشان محور شد. جمعیت مؤتلفه اسلامی هم با ایشان رابطه خوبی برقرار کرده بود. افزایش فشارهای مردمی و سیاسی شرایطی را فراهم آورد تا حکومت، حضرت امام را آزاد کند. برای ایشان و آیات محلاتی و قمی منزلی در اطراف باغ صبا تهیه شد. هنگامی که امام در این منزل سکونت کردند، از طریق جمعیت مؤتلفه اسلامی سعی کردیم مردم را برای دیدار با ایشان ترغیب کنیم. فعالیتهای خود را انجام میدادیم که ناگهان خبر رسید مردم برای دیدار ایشان صف چند کیلومتری تشکیل دادهاند. این جریان برای دولت خیلی سنگین و غیرقابل باور بود. در همین زمان، باز هم دولت اعلامیهای صادر کرد که ما با روحانیت به توافق رسیدهایم. اما این جریان توأم شد با انتشار متن مصاحبه علم توسط دکتر بقایی که این خود، سرآغاز شکلگیری دوره جدید مبارزات شد. به خصوص، امام با صدور اعلامیهای که بعد از انتشار اعلامیه دولت بود صریحاً اعلام کردند که ما با کسی توافقی نکردهایم و همچنان بر اعتراض خود باقی هستیم."
پنجرهای به گذشته؛ خاطرات علاءالدین میرمحمد صادقی
سید محمدهادی میلانی
همرسانی






مطالب مرتبط
جدیدترین مطالب
15 دیماه در گذر تاریخ

نظر شما