محقق داماد
تأملاتی در احتیاطات حاج شیخ عبدالکریم حائری
تأملاتی در احتیاطات حاج شیخ عبدالکریم حائری

علت برگشت ایشان به ایران شاید وضع حوزه نجف و کربلا بود. ایشان از آنچه که در حوزه نجف و کربلا می‌گذشت ناراضی بود. این دو مرکز مهم شیعه متأسفانه دچار اختلاف شده بود و از نظر اخلاقی، گرفتار رقابت‌های شدید. ایشان نمی‌خواست درگیر این‌گونه مسائل شود. از این رو همه چیز را رها کرد و به اراک آمد.

ادامه مطلب


ناگفته هایی از زندگی و سلوک اجتماعی شیخ عبدالکریم حائری
اختصاصی؛ گفتاری از سید مصطفی محقق داماد پیرامون حیات علمی-اجتماعی آیت الله موسس:
ناگفته هایی از زندگی و سلوک اجتماعی شیخ عبدالکریم حائری

آقا رفتند روی پله دوم منبر نشستند. همه هم جمع شدند و ساکت نشستند. با صدای بلند شروع کرد بسم الله گفت، مقدماتی گفت، بعد گفت: من در دو سؤال واقعاً گیرم و نمی‌توانم برای خودم جواب پیدا کنم. یکی اینکه چرا یک حکومتی دنبال لباس مردم می‌رود؟ لباس بلند، کوتاه، چه فرق می‌کند؟ این اصراری که این‌جوری بپوشید، آن‌جوری نپوشید؛ برای چیست؟ کجا را حل می‌کند؟ چه فلسفه‌ای دارد این مسأله؟

ادامه مطلب


«مکتب اجتهادی قم» و ویژگی های آن
«مکتب اجتهادی قم» و ویژگی های آن

سالی که آیت الله بروجردی به دعوت فضلای درجه یک حوزه به قم تشریف فرما شدند حدود 24 سال از تاسیس حوزه گذشت. درآن هنگام مکتب فقهی قم به پیروی از موسس حوزه صبغه ای به خود گرفته بود که آن را از سایر مکاتب جدا می­ساخت. و اگر عنوان آن را یک مکتب بگزاریم گزاف نگفته ایم. این مکتب هم در اصول ویژگی‌هایی دارد وهم در فقه.

ادامه مطلب


آقای مسجدشاهی گفت قم جای ما نیست، نمی‌توانیم با اینطور زندگی بسازیم!
خاطره ای از سیدعلی محقق داماد:
آقای مسجدشاهی گفت قم جای ما نیست، نمی‌توانیم با اینطور زندگی بسازیم!

حاج شیخ از هر کسی که صلاحیتش را داشت، برای ماندن در قم و تقویت حوزه دعوت می‌کرد. برای اینکه بنیاد حوزه محکم شود. آشیخ محمدرضای مسجدشاهی آمد و یک مدتی هم در قم ماند. بعد یک مرتبه رها کرد و رفت اصفهان. از ایشان پرسیدند چرا قم را رها کردی و رفتی اصفهان؟ جواب نمی‌داد و علتش را نمی‎گفت.

ادامه مطلب


شیخ عبدالکریم نمی خواست حوزه‌ با پول سرمایه‌دارها اداره شود
شیخ عبدالکریم نمی خواست حوزه‌ با پول سرمایه‌دارها اداره شود

دفعه اول که به اراک آمدم به دعوت عده ای از ثروتمندان این شهر آمدم. آنها از میرزای شیرازی خواستند و من آمدم. خوشم نمی آمد که زیر فرمان آنها باشم. دلم می خواست مستقل باشم و حوزه مستقلی داشته باشم.

ادامه مطلب