حماسه 29 بهمن تبريز

نویسنده: محمد علی زندی
شهر تبريز از زمان مشروطه نقش فعال و موثر در تاريخ سياسي- اجتماعي ايران داشته است. يكي از بارزترين صحنههاي مبارزاتي اين شهر، مبارزات مردم در نهضت امام خميني بوده است. مردم شهر تبريز از بدو شروع نهضت امام خميني همواره با رهبران نهضت در تماس بوده و در تمامي صحنهها حضور چشمگير داشتهاند. همچنين ارتباط وسيعي بين شهر قم، كانون مبارزات و شهر تبريز از زمان نهضت امام خميني تا پيروزي انقلاب اسلامي برقرار گرديد. حمله به مدرسه طالبيه تبريز مقارن با حمله كماندوهاي رژيم به مدرسه فيضيه قم در سال 1342 بود. ارتباط بعدي مربوط ميشود به قيام 19 دي 56 مردم قم بر عليه مقاله توهين آميز به امام خميني، با نام ارتجاع سرخ و سياه، كه مردم تبريز در 29 بهمن در چهلم شهداي قم قيام كردند. اين اربعين سرسلسله اربعينهاي مختلف شد. در اربعين شهداي تبريز مردم يزد به خاك و خون كشيده شدند، در اربعين شهداي يزد، مردم جهرم و ديگر شهرها دست به قيام عليه رژيم زدند و بدين سان استراتژي چهلمها منجر به سقوط رژيم پهلوي و استقرار نظام جمهوري اسلامي گرديد.[1]
حماسه 19 دي 56 قم
شاه كه از گسترش نهضت مذهبي و انتشار وسيع اعلاميهها و نوارهاي سخنراني امام خميني و پيروي روزافزون مردم از وي، به شدت خشمگين و نگران شده بود،[2] دستور داد تا به مناسبت سالگرد 17 دي 1314 و سالروز اصلاحات ارضي، مقالهی سراسر توهينآميزي در روزنامه اطلاعات عليه امام خمینی نوشته شود.[3] در اين مقاله قيام عظيم 15 خرداد 1342، توطئهی ارتجاع سرخ و سياه معرفي شده بود كه استعمارگران، امام را مناسبترين فرد براي مقابله با انقلاب سفيد انتخاب نمودند و به اين بهانه ننگينترين توهينها به ساحت وي روا شده بود.[4] روزنامهی رستاخيز نيز در همان روز تظاهرات زنان چادري مشهد را تظاهري از يك اتحاد نامقدس سرخ و سياه ناميد.[5] اقدامات كليشهاي اين روزنامه در آن شرايط بحراني، به خوبي حكايت از يك حركت برنامهريزي شده قبلي داشت.[6]
به دنبال انتشار اين مقاله در روزنامه اطلاعات، شهر قم حالتي غير عادي به خود گرفت.[7] فرداي آن روز حوزه علميه، بازار و مغازههاي شهر قم به كلي تعطيل شد.[8] صدها نفر از علما، فضلا و طلاب حوزه به همراه جمع كثيري از مردم به خانههاي مراجع رفتند و اعتراض شديد خود را نسبت به اين اهانت به امام بيان كردند.[9] و از مراجع خواستند تا نسبت به رفع اين توهين اقدام مقتضي به عمل آورند. در روز 19 دي ماه در قم اعتراضات شكل گستردهاي و خشونتآميز به خود گرفت[10] كه با برخورد مأموران، دست كم 5 نفر به شهادت رسيده و دهها تن زخمي شدند.[11]
حماسه 29 بهمن 56 تبريز
جامعه روحانيون تبريز طي اعلاميهاي به مناسبت چهلمين روز حادثهی خونين و شهادت عدهاي از فضلا و طلاب حوزه علميه قم و اهالي، به منظور ابراز انزجار و اظهار تنفر از اعمال وحشيانه دشمنان دين و انسانيت و حمايت از حوزه مقدسه قم و پشتيباني از مراجع عظام، روز شنبه دهم ربيع الاول 1398 مطابق با 29/11/56 را عزاي عمومي اعلام كردند و به همين مناسبت از مردم تبريز دعوت شد از ساعت 10 الي 12 صبح همان روز در مسجد حاجي ميرزا يوسف (قزلي) واقع در سرباز، اول خيابان فردوسي در مجلس سوگواري شركت كنند.[12]
11 تن از علماي جامعه روحانيون تبريز كه اين اعلاميه را داده و امضاء كرده بودند، عبارت بودند از: سيد محمدعلي قاضي طباطبائي، سيد حسن انگجي، جعفر الاشراقي، سيد يوسف الهاشمي، عبدالحميد شريباني، عبدالمجيد واعظي، عبدالحسين غروي، كاظم دينوري و عبدالله سرابي.[13]
اينبار با برنامهريزيهاي قبلي تلاش شده بود تا از اين طريق صداي اعتراض و اسلامخواهي مردم به گوش جهانيان برسد و نفرت و انزجار از طاغوت به دنيا اعلام شود. در جلسات متعددي در محضر آيت الله قاضي طباطبايي راجع به اين روز صحبت شد. ساعت 9 صبح روز 29 بهمن مردم در پاسخ به دعوت روحانيون، در مقابل مسجد قزلي تجمع كردند و منتظر شروع مراسم شدند. نيروهاي انتظامي رژيم نيز در آن منطقه مستقر شدند. به دستور سرهنگ حقشناس، رئيس كلانتري 6 تبريز، درب مسجد بسته شد و ضمن اهانت به مسجد از مردم خواسته شد كه متفرق شوند.[14]
شهيد محمد تجلا (اولين شهيد آن روز) در پاسخ به اهانتهاي سرهنگ حقشناس با او درگير ميشود و هدف گلوله قرار ميگيرد. به دنبال اين جريان مردم به خشم آمدند و جنازه شهيد را بالاي دست گرفتند و به اين نحو، تظاهرات به شكل گستردهاي آغاز شد. مردم با سر دادن شعارهايي چون درود بر خميني، مرگ بر شاه (براي اولين بار) به خيابانهاي اطراف هدايت شدند.[15] در اثناي اين تظاهرات، شيشههاي تعدادي از بانكها شكسته شد و بعضي از آنها به آتش كشيده شدند. بسياري از سينماها و مشروب فروشيها و مراكز فساد شكسته و ويران شدند. طبق سازماندهي كه شده بود، بيشتر مراكزي مورد حمله قرار ميگرفت كه در اختيار بهائيها بود. چند قرارگاه پليس و محل حزب رستاخيز مورد تهاجم قرار گرفت. در بسياري از نقاط تابلوي مربوط به شاه و فرح و پسرش را آتش زدند به مجسمهها حمله كردند. دهها اتومبيل و وسيله نقليه نظامي و ارتش طعمه حريق شد.[16]
قيام به حدي گسترده شد كه تقريبا تمام تبريز در حال درگيري بود. آنگونه كه شهر از كنترل دولت خارج شد.[17] تا اينكه حوالي ظهر به دستور آزموده، استاندار آذربايجان ارتش براي سركوب مردم وارد عمل شد و شماري از مردم را به شهادت رساند. استفاده از ارتش يكي ديگر از اشتباهات فاحش رژيم بود كه فاصله دولت و ملت را افزايش داد و بر عمق تنفر مردم از شاه و رژيمش افزود.[18]
چهارراه تپهليباغ، ميدان قطب، ميدان باغ گلستان، بلوار دانشگاه، مقابل حزب رستاخيز، و خيابان امين و... از جمله مناطقي بود كه ضرب و جرح مردم در آنجا به وقوع پيوست.[19] بعد از ظهر تظاهرات مردم تا اندازهاي فروكش كرد اما شهر تا ساعت 12 شب همچنان درگيري و صداي گلولهها ميآمد و حكومت نظامي برقرار شده بود.[20]
بعد از وقوع قيام تبريز تا سال 57، باز تبريز دچار تعطيلي و بعضا نيمه تعطيل بود. البته بعد از 29 بهمن، علماي منطقه با صدور اعلاميههايي از مردم خواستند كه كسب و كار خود را از سر بگيرند تا مركز استان دچار ركود اقتصادي نگردد. مردم هم دعوت را اجابت كردند و بازار و تجارتخانهها بازگشايي شده ولي مجددا و به اندك بهانهاي مغازهها تعطيل ميشد و بازاريان اعتصاب ميكردند.[21]
واكنش رژيم
قيام مردم تبريز زنگ خطر مجددي براي رژيم بود. به دنبال اين قيام، رژيم شاه با تمام توان سعي كرد از هر راهي قيام مردم را خدشهدار كند و نهضت را از مسيرش منحرف نمايد. به همين جهت دستگاه تبليغاتي رژيم، قيام مردم تبريز را به ماركسيستهاي اسلامي، كمونيستها و بيگانگان كه از خارج مرز وارد شدهاند نسبت داد.[22]
بعد از قيام دولت مركزي چند هيأت براي رسيدگي به تبريز آمد، همچنين جمشيد آموزگار، نخستوزير وقت، با يك هيأت، روز سوم اسفند 56 به تبريز آمد و در مقابل بانك ملي مركز، در ميدان بانك ملي براي مردم سخنراني كرد.[23]
دولت جمشيد آموزگار، طغيان مردم تبريز را برانگيختهی دست بيگانگان شمرد و اعلام كرد كه در ميان آشوبگران يك تن هم تبريزي واقعي نبوده است. دولت حتي ميخواست جنبهی قوي مذهب را در قيام مردم تبريز ناديده بگيرد.[24]
شاه در مصاحبهاي با خبرنگاران بيبيسي گفت: «شورشهاي قم و تبريز نتيجه اتحاد نامقدس بين كمونيستهاي اسلامي و اشخاص بسيار مرتجع است.[25]شاه همچنين در واكنش به اين قيام مأموران ساواك را توبيخ و تنبيه نمود و همچنين استاندار آذربايجان، سپهبد اسكندر آزموده را به علت عدم پيشبيني و سركوب نكردن قيام بركنار و به جاي او ارتشبد شفقت را انتخاب نمود.[26]
مجلس دورهی 24 شوراي ملي كه اكثر نمايندگانش وابسته به دربار بودند، طبق نشستهايي كه تشكيل دادند، در نهايت به اين نتيجه رسيدند كه قيام تبريز از سوي خارجيان هدايت شده است.[27]
كنسول امريكا، مايكل ميرنكو در تبريز در گزارش خود، بيشتر تظاهركنندگان 29 بهمن تبريز را جوانان و بيكاران دانسته است كه به اماكن دولتي، سينماها و مشروبفروشيها حمله كردند. همچنين اعتراف نمود كه نيروهاي ملي و مذهبي چنان سريع عمل كردند كه جلوگيري از عمليات آنها دشوار بود.[28]
واكنش امام خميني
امام خميني در پيامي در 8 اسفند 1356، ضمن تجليل از مردم غيور آذربايجان فرمودند: «درود بر مرداني كه در مقابل دودمان بسيار خطرناك پهلوي قيام كردند و با فرياد مرگ بر شاه خط بطلان بر گزافهگوييهاي او كشيدند! زنده باشند مردم مجاهد عزيز تبريز،كه با نهضت عظيم خود مشت محكم بر دهان ياوهگوياني زدند كه با بوقهاي تبليغاتي، انقلاب خونين استعمار را كه ملت شريف ايران با آن صد در صد مخالف است انقلاب سفيد شاه و ملت مينامند و اين نوكر اجانب و خودباختهی مستعمرين را نجاتدهندهی كشور ميشمارند... من از مقدار جنايات و عدد مقتولين و مجروحين اطلاع صحيح ندارم ولي از بوقهاي تبليغاتي معلوم ميشود كه جنايتها بيش از تصور ماست. با اين وصف شاه افراد پليس را كه به قتل و عام به دلخواه او دست نزدهاند به محاكمه ميخواهد بكشد. خاطرهی بسيار اسفانگيز قم هنوز ما را در رنج داشت كه فاجعهی بسيار ناگوار تبريز پيش آمد كه هر مسلمي را رنج داد و ما را به سوگ نشاند. من به شما اهالي معظم آذرباييجان نويد ميدهم، نويد پيروزي نهايي. شما آذربايجانيان غيور بوديد كه در صدر مشروطيت براي كوبيدن استبداد و خاتمه دادن به خودكامگي و خودسري سلاطين جور بپا خاستيد و فداكاري كرديد... اهالي آذربايجان بدانند كه در اين راه حق و استقلال و آزادطلبي و درحمايت از قرآن كريم تنها نيستند، شهرهاي بزرگ چون شيراز، اصفهان، اهواز و ديگر شهرها و مُقدم از همه قم مركز روحانيت و پايگاه حضرت صادق –سلام الله عليه- و تهران بزرگ با آنها همصدا و هممقصد، و همه و همه در بيزاري از دودمان پليد پهلوي شريك شمايند. امروز شعارها در كوچه و برزن هر شهر و هر ده، مرگ بر شاه است و هرچه عمال كثيف كوشش ميكنند كه جنايات را از مركز اصلي كه شاه است منحرف و به دولت يا مأموران متوجه كنند كسي نيست كه باور كند..»[29] امام خميني همچنين در 4 فروردين 1357 در اربعين شهداي تبريز پيامي را صادر نمودند.
واكنش اشخاص و تشكلها
از ديكر كساني كه در حمايت از مردم تبريز و محكوم كردن رژيم اعلاميه دادند ميتوان به موارد زير اشاره كرد: جامعهی روحانيت ايران، نامهی آيتالله العظمي شيرازي به علماي تبريز، حوزه علميه قم، نامه جمعي از روحانيون تهران به مراجع تقليد، جمعي از فضلاي حوزه علميه قم، روحانيون مبارز خراسان، جمعي از روحانيون تهران، طلاب گيلاني رشتي مقيم قم، طلاب مازندارانی مقيم قم، نامه آيت الله العظمي گلپايگاني به علماي تبريز، طلاب اصفهاني مقيم قم، آيت الله سيدكاظم شريعتمداري، حاج سيدمحمد وحيدي، نامه آيت الله العظمي مرعشي نجفي به علماي تبريز، روحانيت كاشان، جمعي از فضلا و محصلين همداني حوزه علميه قم، روحانيون مبارز ايران مقيم بيروت و....[30]
كشتهها، زخميها و دستگير شدگان
در برخي منابع رسمي رژيم، از جمله روزنامه كيهان، تعداد كشتهشدگان، 6 تا 9 مورد ذكر شده بود.[31] همچنين روزنامه رستاخيز نيز اين تعداد را گزارش داده بود كه آمار حقيقي كشتهشدگان نبود. بعضي منابع نيز با توجه به ابعاد و وسعت قيام و كشتاري كه نيروهاي امنيتي و مأموران ساواك به راه انداخته بودند، اعتقاد داشتند كه اين تعداد بالغ بر پانصد، ششصد نفر ميباشد. همچنين اعلاميهاي كه از سوي اتحاديهی انجمنهاي اسلامي دانشجويان اروپا در نهم اسفند 1356 منتشر شده تعداد شهدا را 400 نفر ذكر كرده بودند.[32] در مورد تعداد واقعي شهداي اين روز تا به امروز آمار دقيقي به دست نيامده، لكن تاكنون تعداد سيزده نفر شناسايي شدهاند كه عبارتند از: محمد تجلا، ضربعلي فتحي، محرم جبرائيلي، پرويز حسنزاده، سعيد فيض صالح الوندي، محمدباقر رنجبر آذر قلم، حبيب نقينژاد شترباني، غلامعلي نجفيانپور، قربانعلي شاكري، سيد حسن جديري گلابي، بهمن ارهچي صدر، اصغر عليزاده، شيخ احمدلو، بالا آقا كشاورز، جعفر درگاهي.[33]
علاوه بر شهادت عدهاي، تعدادي نيز در اين درگيريها زخمي شدند. اكثر منابع تعداد مجروحان حادثه را 125 نفر ذكر كردهاند و گفته شده در بيمارستان پهلوي، 87 زخمي بستري شده بودند.[34] عدهاي از جمعيت قيامكننده نيز به دست عوامل رژيم دستگير شدند كه در مورد تعداد دستگيرشدگان نيز آمار و ارقام مختلفي ذكر شده است، عدهاي اين تعداد را 504 نفر، برخي منابع 608[35] نفر بعضي منابع نيز كمتر از اين تعداد گزارش كردهاند.[36]
درباره خسارات و خرابيها نيز گفت و شنود در اين زمينه بسيار است، آنچه شاهدان عيني گزاراش رژيم، مطبوعات رژيم و... گفته و نوشتهاند، ميليونها تومان خسارت به اماكن و دوايه دولتي وارد شده است كه اين مطلب نيز حكايت از عمق و گستردگي قيام دارد.[37]
پيامدها و اهميت حماسهی 29 بهمن تبريز
قيام 29 بهمن تبريز از چند جهت حائز اهميت است:
- برملا شدن چهرهی ضد مردمي رژيم بيش از هر زمان ديگر.
- حضور چشمگير جوانان دانشجو در جريان واقعهی 29 بهمن تبريز، كه حدود 50 درصد از نيروهاي فعال آن روز دانشجويان بودند.
- علني شدن شعار مرگ بر شاه.
- حضور گستردهی روحانيت و سازماندهي اعتراضات مردمي.
- استفاده از مراسم چهلم شهدا براي نشان دادن اوج اعتراض و صداي انقلاب به طوري كه در چهلم شهداي تبريز مردم يزد، قم، مشهد، كرمان، شيراز، اهواز، جهرم، خمين، اصفهان، نجف آباد، ميانه، رضائيه و... به پا خواستند.[38] در يزد منجر به كشته و زخمي شدن چندين نفر شد.[39] روزهاي نهم و دهم فروردين 57 مردم يزد نقش فعالي را ايفا كردند. آنان مثل مردم ساير شهرها به تبعيت از رهبري انقلاب عيد را تحريم كردند و براي بزرگداشت شهداي تبريز خود را مهيا ساخته و در چهارشنبه 9 فروردين در روضهی محمديه مجلسي برقرار و در خاتمهی جلسه مردم به خيابان ريختند و با شعارهاي اللهاكبر و لاالهالاالله، و درود بر خميني و مرگ بر شاه به راهپيمايي پرداختند و در مسير خود شيشههاي چند بانك و سينما و مشروبفروشي را شكستند و گيشههاي روزنامهی اطلاعات و رستاخيز را درهم كوبيدند و روز بعد پنجشنبه 10 فروردين با دعوت آيتالله صدوقي تعطيلي عمومي كردند و در مسجد گرد آمدند و با سخنرانيهاي پرشور بازگشت امام را از تبعيد، آزادي زندانيان سياسي و از جمله آيتالله منتظري و طالقاني، و از بين رفتن رژيم ديكتاتوري را خواستار شدند و بازهم در خاتمهی جلسه به صورت اجتماع در خيابان راه افتادند اما با تمركز قواي پليس و ارتش مواجهه شدند. تيراندازي شروع گرديد جمعي كشته شدند و عدهی زيادي مجروح گرديدند.[40] در اربعين شهداي يزد، مردم جهرم و ديگر شهرها دست به قيام عليه رژيم زدند و بدينسان استراتژي چهلمها منجر به سقوط رژيم پهلوي و استقرار نظام جمهوري اسلامي شد.[41]
پی نوشت ها:
[1] . شيرخاني، علي؛ حماسهی 29 بهمن 1356 تبريز، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1378، چاپ اول، صص 10.6.
[2] . هويدا، فريدون؛ سقوط شاه، تهران، اطلاعات، 1373، چاپ اول، جلد اول، صص35.30.
[3] . طالبي دارابي، ابراهيم؛ جايگاه قيام 19 دي، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، تهران، 1377، چاپ اول، صص135.133.
[4] . مدني، سيدجلالالدين؛ تاريخ سياسي معاصر ايران، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1361، چاپ اول، جلد دوم، صص245.243.
[5] . منصوري، جواد؛ سير تكويني انقلاب اسلامي، تهران، مركز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، 1379، چاپ سوم، ص311.
[6] . همان
[7] . اميني، عليرضا؛ تاريخ روابط خارجي ايران در دورهی پهلوي، تهران، صداي معاصر، 1381، چاپ اول، ص242.
[8] . افراسيابي، بهرام؛ ايران و تاريخ، تهران، علم، 1367، چاپ اول، ص504.
[9] . نظرپور، مهدي؛ تاريخ سياسي معاصر ايران، قم، زمزم هدايت، 1388، چاپ چهارم، ص 106.
[10] . زونيس، ماروين؛ شكست شاهانه، ترجمهی عباس مخبر، تهران، طرح نو، 1370، چاپ چهارم، ص441.
[11] . شيرخاني، علي؛ حماسهی 19 بهمن 1356 قم، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1377، چاپ اول، ص19.
[12] . شيرخاني، علي؛ حماسه 29 بهمن 1356 تبريز، پيشين، ص228.
[13] . همان، ص229.
[14] . طحان، محمد؛ تاريخ شفاهي قيام هفده شهريور 1357، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1386، چاپ اول، صص26.25.
[15] . شيرخاني، علي؛ پيشين، ص18.
[16] . اميني، عليرضا؛ تحولات سياسي و اجتماعي ايران در دورهی پهلوي، تهران، صداي معاصر، 1381، چاپ اول، ص 337 و نظرپور، مهدي؛ پيشين، ص161 و مدني، سيدجلالالدين؛ پيشين، ص248.
[17] . بهنود، مسعود؛ از سيد ضياء تا بختيار، تهران، جاويدان، 1369، چاپ چهارم، ص747.
[18] . جمعي از نويسندگان، انقلاب اسلامي ايران، قم، دفتر نشر معارف، 1386، چاپ ششم، ص100.
[19] . خاماچي، بهروز؛ اوراق پراكنده از تاريخ تبريز، تبريز، مهد آزادي، 1372، چاپ اول، ص 369.
[20] . مدني، سيد جلالالدين؛ پيشين، ص248.
[21] . شيرخاني، علي؛ پيشين، ص32.
[22] . همان، ص31.
[23] . همان، ص30.
[24] . اميني، عليرضا؛ پيشين، ص337.
[25] . مدني، سيد جلالالدين؛ پيشين، ص248.
[26] . نجاتي، غلامرضا؛ تاريخ سياسي بيست و پنج سالهی ايران، تهران، موسسهی خدمات فرهنگي رسا، 1371، چاپ اول، جلد دوم، ص 73.
[27] . شيرخاني، علي؛ پيشين، ص45.
[28] . نجاتي، غلامرضا؛ پيشين، ص 73.
[29] . رجبي، محمدحسين؛ زندگينامه سياسي امام خميني از آغاز تا هجرت به پاريس، تهران، وزارت ارشاد اسلامي، 1369، چاپ اول، جلد دوم، ص37.
[30] . شيرخاني، علي؛ پيشين، صص229.177.
[31] . همان، صص15.14.
[32] . موحد، هـ؛ دو سال آخر، رفرم تا.. انقلاب، تهران، امير كبير، 1363، چاپ اول، ص 106.
[33] . شيرخاني، علي؛ پيشين، ص15.
[34] . دربارهی قيام حماسهآفرينان قم و تبريز، بيجا، بينا، 1356، چاپ اول، جلد اول، ص77.
[35] . موحد، هـ؛ پيشين، ص104
[36] . شيرخاني، علي؛ پيشين،صص15.14.
[37] . همان، ص16.
[38] . طحان، محمد؛ پيشين، ص27.
[39] . نجاتي، غلامرضا؛ پيشين، ص73.
[40] . مدني، سيد جلالالدين؛ پيشين، صص 249.248.
[41] . بازرگان، مهدي؛ انقلاب ايران در دو حركت، تهران، مولف، 1363، چاپ اول، 28 و براهني، رضا؛ در انقلاب ايران چه شده است و چه خواهد شد، تهران، كتاب زمان، 1358، چاپ اول، صص 76.55. آموزگار، جمشيد؛ فراز و فرود دودمان پهلوي، ترجمهی جهانگير آموزگار، تهران، مركز ترجمه و نشر كتاب، 1375، چاپ اول، صص453.449 و شيخ فرشي، فرهاد؛ تحليلي بر نقش سياسی عالمان شيعي در پيدايش انقلاب اسلامي، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1379، چاپ اول، صص 241.239.
همرسانی






مطالب مرتبط
جدیدترین مطالب
15 دیماه در گذر تاریخ

نظر شما