تدبیر آیتالله العظمی بروجردی الزامی کردن درس تعلیمات دینی در دروس ابتدایی

برگرفته از کتاب خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی نوشته علی دوانی منتشره از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی در سال 1376
در اواخر سال ۱۳۲۵ شمسی مرحوم آیتالله بروجردی به من پیام دادند که شاه را ملاقات کنم و بگویم همان طور که در روزنامهها نوشته اند، چون زمینه اجرای لایحه اجباری کردن تعلیمات ابتدائی فراهم شده است (این لایحه پیشتر و در سال ۱۳۲۱ شمسی به تصویب مجلس شورای ملی رسید، اما تا آن زمان اجرا نشده بود. روزنامه کیهان، مورخ 1325/11/19 در همان شمارهای که خبر رحلت آیتالله حاج آقا حسین قمی را درج کرد از قول دکتر شایگان، وزیر فرهنگ، اجرای قانون تعلیمات اجباری را نیز اعلام داشت. لازم است یادآوری شود که این اقدام آیتالله بروجردی در نخستین روزهای مرجعیت ایشان بوده است)، تعالیم دینی را هم در کنار تعلیمات ابتدایی بگنجانند؛ نه اینکه فقط خواندن و نوشتن منظور شود. من تلفن کردم که آقا پیامی دادهاند و باید شاه را ببینم. شاه مرا در اتاق منبت کاری کاخ مرمر که تمام سقف و بالا و پایین و میز و صندلی آن خاتم کاری شده بود، پذیرفت. اولین بار بود که به ملاقات او میرفتم. آن روز دکتر مصدق با جمعی آمده بودند و در کاخ متحصن شده بودند، (دکتر مصدق در 1325/10/22 شمسی همراه جمعی دیگر در اعتراض به دخالت دولت قوام در انتخابات دوره پانزدهم . که در شرف انجام بود . در دربار منحصن شد. در طول مدت تحصن، شاه حاضر به ملاقات آنان نشد و به وسیله رئیس دفتر خود پیغام داد: «اگر مطالبی دارند بگویند تا به عرض برسد. چنانچه اقتضا دارد دستوری خواهند فرمود») وقتی شاه آمد، از من پرسید: «شنیده اید که اینها آمدهاند این جا متحصن شدهاند؟» گفتم: بله، به من گفتند، اما نمیدانم موضوع چیست، چندان وارد این گونه جریانات نیستم». بعد او به پشتی صندلیش تکیه داد و گفت: «خوب، آقای بروجردی چه پیغامی دادهاند؟» گفتم: «پیغام دادهاند که در روزنامه خواندهاند لایحه تعلیمات ابتدایی اجباری را میخواهند اجرا کنند. به وزیر فرهنگ دستور داده شود که در برنامه آن، درس تعلیمات دینی را هم بگنجانند. ایشان خیلی مفید هستند که تمام دانشآموزان به موازات درسی که میخوانند، تعلیمات دینی را هم بخوانند». شاه هم گفت: «خیلی خوب. به دکتر شایگان - وزیر فرهنگ وقت میگویم که این را هم اضافه کند». سپس یک مرتبه خود را از صندلی جدا کرد و گفت: «آقای فلسفی مردم حالا در دین خیلی سفت هستند؟». سئوال عجیبی بود! من چه باید میگفتم؟ دستی به محاسن کشیدم که یک لحظه فکر کنم. خدا عنایت کرد. دیدم اگر بگویم سفت هستند، میگوید پس این شرابخواریها، قماربازی ها، یا زناها را چه کسانی انجام میدهند؟ همین مسلمانها هستند! اگر بگویم شل هستند، میگوید پس چرا آقای بروجردی این قدر در شأن دین اصرار دارد؟ واقعاً تفضل الهی بود. خیلی صریح گفتم: «به نظر میآید که اصلاً ایرانیها در همه چیز شل هستند، مثلاً درباره شاه میگویند چه فرمان یزدان چه فرمان شاه؛ اما عملاً شل هستند. درباره وطن میگویند چو ایران نباشد تن من مباد؛ ولی عملاً درباره وطن شل هستند. درباره دین هم اظهار علاقه بسیار میکنند؛ اما در مقام عمل شل هستند. ولی اگر اعلیحضرت بگویند از این سه مطلب در کدامیک سفتتر هستند؟ میگویم در امر دین، زیرا طبق موازین شرع ازدواج میکنند. وقتی بچه متولد میشود در گوش راست و چپ او اذان و اقامه میگویند و برای او اسم میگذارند. وقتی بالغ شد اغلب به او دستور نماز و روزه میدهند. وقتی میمیرد غسل شرعی به او میدهند و دنبال جنازهاش لا اله الا الله میگویند. نماز میت بر بدنش میخوانند و او را طبق موازین شرعی دفن میکنند و... خلاصه ایرانی که در همه چیز شل است، در امر دین بالنسبه سفتتر است».
بعد که به قم آمدم و موضوع را به آیتالله بروجردی گفتم، ایشان واقعاً فرحناک شدند و فرمودند: «شما با این جواب که دادید هم احترام دین را نگاه داشتید و هم سؤال او را پاسخ دادید».
به هر حال، مدتی بعد از این ملاقات، دکتر شایگان نامهای به من نوشت که نظر آیتالله بروجردی در امر تعلیمات دینی تأمین خواهد شد. متن نامه او چنین بود:
« فاضل محترم آقای فلسفی
در باب پیام حضرت مستطاب آیتالله بروجردی راجع به تعلیمات دینی در مدارس، خواهشمند است مراتب ذیل را به استحضار معظمله برسانند:
1. در قدم اول وزارت فرهنگ، نظر حضرت آیتالله را در تعلیمات دینی در مدارس چهارساله تعلیمات اجباری با مشورت علمای مذهبی تأمین خواهد کرد.
٢. نسبت به مراحل تحصیلی بعدی چون به مطالعه بیشتری نیازمندیم پس از فراغ از اجرای تعلیمات اجباری، دست به کار خواهیم شد.
٣. وزارت فرهنگ امیدوار است با تأمین منظور حضرت آیتالله، معظمله نیز برای سعادت ملک و ملت در اجرای تعلیمات اجباری در سراسر کشور به هر نحو مقتضی بدانند مساعدت فرمایند.
وزیر فرهنگ: دکتر شایگان» (هفده ماه پس از صدور این نامه و قول مساعد وزیر فرهنگ وقت، عبدالحسین هژیر، دو هفته پس از صدارت، به در 1327/4/10 طی نامهای به دکتر اقبال، وزیر فرهنگ وقت، دستور پیگیری آن را به شرح زیر صادر کرد:
بنا به مذاکراتی که در موقع طرح برنامه دولت در باب تعلیم مسائل شرعیه و احکام امور دینی و اصول اخلاق در مدارس مملکت در مجلس شورای ملی به عمل آمد، لازم است به فوریت کمیسیونی مرکب از اشخاص بصیر و صالح دعوت شوند تا هرچه زودتر در پروگرام مدارس مختلفه در هر درجه که باشند تجدید نظر نموده و منظور نمایندگان محترم مجلس شورای ملی را تأمین نمایند. البته ترتیب کار طوری داده خواهد شد که از تعطیلی تابستان استفاده کافی به عمل آمده و با رعایت کلیه جوانب امر و از روی درایت و به صلاح کشور به بهترین وجه انجام گردد تا در بدو شروع سال تحصیلی آینده، وسایل کار کاملاً آماده باشد». متعاقب آن، نامه دیگری در 1327/4/27 از سوی نخستوزیر به وزیر فرهنگ صادر شد. که در آن اسامی افراد مورد نظر کمیسیون پیشنهاد شده بود. متن آن چنین است:
برای شرکت در کمیسیونی که برای گنجاندن تعلیمات دینی در موارد تحصیلی مدارس در نظر گرفته شده، اقتضا دارد که از میان آقایان فلسفی - راشد . شهابی - مشکوة - شعرانی - دکتر سحابی - محمد تقی سبزواری - مهندس بازرگان، هر چند نفر را مصلحت (دانستید؟) دعوت فرمائید و اینجانب را نیز از نتیجه مستحضر سازید.»
چهار روز بعد، دکتر اقبال در نامهای به نخست وزیر خبر تشکیل کمیسیون را به شرح زیر به نخست وزیر اعلام داشت: جناب آقای نخست وزیر، احتراما معروض میدارد اشخاصی که در مرقومه شماره ۷۹۱۰ مورخ 1327/4/30 مذکور شده بود به جز آقای سبزواری و آقای مهندس بازرگان، در کمیسیون تعلیمات دینی شرکت داشتند. ضمنا مقرر شد که از دو نفر آقا بان اخبر هم دعوت به عمل آید)
همرسانی






مطالب مرتبط
جدیدترین مطالب
15 دیماه در گذر تاریخ

نظر شما