به مناسبت سيلي خوردن مدرس در جريان مخالفت با جمهوري رضاخاني در هفتم اسفند 1302
6 اسفند 1400

همزمان با مجلس پنجم، جريان طرفدار سردار سپه، لزوم وجود يك رئيس دولت مقتدر را تبليغ ميكرد كه با وجود عدم رضايت مدرس و ترديد احمدشاه، فرمان رياست وزرا در تاريخ سوم آبان 1302 به نام سردار سپه صادر گرديد. رضاخان به اين هم قانع نبود و فكر تغيير سلطنت در كشتزار مغز او در حال پرورش بود و دست خارجيان به ويژه انگليس هم ريشه اين خيال خام را آبياري ميكردند. سردار سپه ضمن آنكه خود را به عنوان خدمتگزار مردم معرفي ميكرد، در باطن ميكوشيد نفوذ ايلات و عشاير را كم كند و با مرعوب كردن و سركوبي مخالفين، زمينه را براي ايجاد جمهوري فراهم نمايد. جرايد طرفدار رضاخان در اين مورد به تبليغات زيادي پرداختند. در مجلس، فراكسيون تجدد به رهبري «سيد محمد تدين» و فراكسيون سوسياليست به رهبري «سليمان ميرزا» در قضيه جمهوري با سردار سپه تباني داشتند و قبلاً به او قول داده بودند كه وي را به رياست جمهوري برسانند. اكثريت نمايندگان مجلس با دخالت نظاميان از طرفداران رضاخان انتخاب شدهاند و جلسات خصوصي خود را به طور مرتب تشكيل ميدهند و برنامه اين است كه جمهوري رضاخاني را هر چه سريعتر به تصويب برسانند. پيشنهادي با امضاي عدهاي از نمايندگان در مجلس مطرح ميشود و از ولايت، تلگرافهاي فرمايشي به نفع جمهوري واصل ميگردد. براي رسيدن به اين منظور مجلس شروع به گذراندن اعتبارنامهها نمود تا صلاحيت طرح اين توطئه را داشته باشد. اما از سوي ديگر عدهاي از نمايندگان واقعي ملت و در رأس آنها آيتالله سيد حسن مدرس كه از جريان خطرناك پس پرده و نقشههاي عجيبي كه در حال ظهور بود، كاملاً آگاه بودند براي خنثي كردن اين نقشهها در مقابل طرفداران جمهوري صفآرايي كرده، علم مخالفت شديد را برافراشتند. براي مقاومت در مقابل سردار سپه، مدرس و همفكرانش كوشيدند از تصويب اعتبارنامههاي وكلاي فرمايشي يا نمايندگاني كه با رضاخان تباني كرده بودند ممانعت به عمل آورند. همچنين هنگام مطرح شدن اعتبارنامههاي نمايندگان معمول كه از سوي مردم برگزيده شده بودند، سعي كردند به طوري وقت مجلس را اشغال كنند كه جلسات متعددي صرف بحث شود و در نتيجه براي روز موعود ـ يعني اول فروردين 1303 ـ مجلس صورت رسمي و قانوني پيدا نكند. همانطوري كه مدرس و رفقايش كوشش ميكردند از تصويب اعتبارنامههاي نمايندگان تحميلي ممانعت به عمل آورند، تدين و رفقايش به مقابله به مثل پرداختند و به مخالفت با نمايندگان حامي مدرس اقدام نمودند. در جريان اعتبارنامه حاج ميرزا هاشم آشتياني از علما و روحانيون متنفذ و مورد توجه تهران و از دوستان مدرس، تدين به مخالفت پرداخت، مدرس براي دفاع در پشت ميز خطابه رفت و به ايراد سخناني پرداخت، در حين بيانات مدرس، به تحريك تدين جلسه به هم خورد و تدين به همراه عدهاي از طرفداران خود، جلسه را ترك كردند. با اين حال در خارج جلسه بحث و جدل ادامه يافت و مدرس در اطاق تنفس بيانات خود را پي گرفت، در اين موقع دكتر حسين بهرامي (احياء السلطنه) به تحريك تدين سيلي محكمي به صورت مدرس نواخت به طوري كه عمامه سيد از سرش افتاد (متقابلاً سيلي محكمتري از جانب سيد محي الدين مزراعي وكيل شيراز به ضارب زده شد) صداي سيلي خوردن مدرس از درهاي مجلس به بيرون پيچيد و ابتدا در تهران و سپس در همه كشور به گوش مردم رسيد. مردم خشمگين تهران كه ديدند به مجتهد و پيشواي مذهبي و نماينده واقعي آنها اهانت شده با خروش به راه افتادند و عليه رضاخان و جمهوري و اعوان و انصار وي به اعتراض برخاستند، بازارها بسته شد، طبقات مختلف مردم در مساجد و اجتماعات گوناگون به تظاهرات وسيعي پرداختند، به قول ملك الشعراي بهار در جمهورينامه خود: از آن سيلي ولايت پر صدا شد * دكاكين بسته و غوغا به پاشد به روز شنبه مجلس كربلا شد * به دولت روي اهل شهر وا شد مردم نسبت به اين عمل قبيح خشم و نفرت خود را بروز دادند و همين امر زمينه را براي مخالفت با جمهوري فراهم ساخت و طبقات مختلف مردم تهران براي بر هم زدن اساس اين حركت تحميلي به منزل علماي تهران رفته، بناي مخالفت را گذاشتند.(1) پاورقي 1. اقتباس از حسين مكي، مدرس، قهرمان آزادي، ج 1، صص 265 ـ 296؛ ملك الشعراي بهار، تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران، ج 2، صص 33 ـ 38؛ مدرس، بنياد تاريخ انقلاب اسلامي ايران، ج 2، صص 60 ـ 69. منبع داستانهاي مدرس نويسنده غلامرضا گلي زواره صفحه 238 ـ
همرسانی






مطالب مرتبط
جدیدترین مطالب
15 دیماه در گذر تاریخ

نظر شما