وفات آیتالله العظمی بروجردی در خاطرات مرحوم حجتالاسلام فلسفی

برگرفته از کتاب خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفی نوشته علی دوانی منتشره از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی در سال 1376
در ایام بیماری مرحوم آیتالله بروجردی که منجر به وفات ایشان شد، من از تهران به قم آمدم و کسالت ایشان را دیدم، لذا لازم بود در قم بمانم و با پزشکان معالج در کنار ایشان باشم. ایشان در طول مدت اقامتشان در قم وقتی کسالت پیدا میکردند، از بیتشان به من تلفن میشد و من دو سه نفر از اطبا را با خود به قم میبردم و گاهی دستگاه گیرنده نوار قلب را نیز با خود میآوردم. آن روز گفتم در قم باشم تا اگر دارویی لازم باشد که در قم نیست، به تهران تلفن کنم تا از داروخانههای آشنا تهیه کنند و بیاورند، یا اگر لازم بود، اطبای حاذق را بیاوریم.
اطبا سفارش کرده بودند که هیچ کس به عیادت نیاید و بگذارند تا ایشان استراحت کنند؛ چون ایشان نباید دچار هیجان میشدند، لذا هرکس به عیادت میآمد، در بیرونی سلام میرساند و میرفت. به شخصیتها میگفتند: «خدمت آقا عرض شد که شما تشریف آوردهاید و سلام رساندهاید».
دکتر نبوی، پزشک متخصص قلب، از اول کسالت ایشان تا آخر حضور داشت. اطبای تهران و قم مصلحت دیدند که پروفسور موریس فرانسوی، متخصص و جراح معروف قلب را که شهرت جهانی داشت، از اروپا بخواهند تا او نظر بدهد. او هم آمد و به نظرم دو سه بار نیز ایشان را معاینه کرد و گفت کسالت قلبی شدیدی است. این دکتر خارجی برای غذای ایشان دستور داد که سالاد با چاشنی سرکه تهیه کنند. دکتر نبوی مترجم پروفسور موریس بود. آیتالله بروجردی وقتی این را شنیدند، رو به ما کردند و فرمودند: «من در اخبار بسیاری که در باب فواید خوردن سرکه وارد شده است، متحیر بودم، آقایان اطبای تهران میگفتند ترشی، آب لیمو باشد. سرکه نخورید، چون برای قلب بد است. حالا این آقا میگوید ترشی سالاد سرکه باشد!».
بعد فرمودند: «از دکتر بپرسید الان هم در اروپا دستور سرکه میدهید؟» دکتر گفت: به آقا بگویید سرکه برای قلب جنبه دارویی دارد و هیچ ترشی به قدر سرکه برای قلب مفید نیست!! در تمام مغازه هایی که در اروپا مایعات خوراکی، مربا و ترشی میفروشند شیشههای سرکه هم هست که همه میخرند و مصرف میکنند. تأثیر مثبت سرکه از نظر طبی مسلم است». آنگاه آیتالله بروجردی فرمودند: «الحمدلله که تا من زنده بودم این عقده از دل من باز شد زیرا این همه تأكيد اخبار درباره فایده سرکه و منع اطبا ایرانی از خوردن آن، برای من تعجب آور بود و حالا ایشان خلاف آن را میگوید!» این یکی از خاطراتی است که از مرحوم آیتالله بروجردی دارم که هرگز از یادم نمیرود.
در اواخر ایام کسالت ایشان، حدود یک هفته به طور متوالی در قم بودم. طی این مدت سه شب به دستور ایشان در مسجد اعظم منبر رفتم، برای اینکه عامه مسلمانان در پیشگاه الهی دعا کنند و از خداوند شفای ایشان را بخواهند. روز قبل از وفات حال عمومی ایشان قدری بهبود یافته بود و چون چند روز متوالی در قم بودم، به من فرمودند شما بروید تهران و به کارهایتان برسید، لذا به تهران آمدم به این امید که چند روز دیگر به قم برگردم. صبح روز بعد، رادیو خبر وفات ایشان را پخش نمود. فوراً به سمت قم حرکت نمودم. وقتی وارد اندرونی منزل ایشان شدم که انبوه جمعیت از جمله آقایان مراجع و مدرسین، حضور داشتند و در حمام بدن ایشان را غسل میدادند.
تشييع جنازه آن مرحوم
در مراسم تشییع مرحوم آیتالله بروجردی(ره) جمعیت به قدری وسعت و تراکم داشت که اصلا کسی به کسی نبود. ماشینهای کسانی که از تهران به قم آمده بودند تقریباً در طول جاده تهران - قم متصل به هم بود. من خود در میان امواج جمعیت، در مضیقه واقع شدم و تنفس برایم مشکل شده بود. وقتی به صحن مطهر رسیدیم، به دفتر آستانه مقدسه رفتم و بعد برای اینکه وضع را ببینم، روی بام مقبرههای صحن بزرگ رفتم. از آنجا میدیدم چنان صحن و بیرون صحن مملو از جمعیت است که واقعاً ذرهای فاصله در بین مردم نیست. میگفتند آن روز یکصد هزار نفر مردم از قم و تهران و شهرهای دیگر، در مراسم تشییع آن مرحوم شرکت داشتند. شهرستان قم تا آن روز چنان جمعیتی به خود ندیده بود. مشایعین از همه طبقات بودند، ولی همان طور که گفتم از کثرت جمعیت و حالت سوگواری که همگان داشتند، کسی به کسی نبود.
رحلت آن مرحوم که پیشوای دینی حدود یکصد میلیون شیعه جهان بود، ضایعهای دردناک بود که پس از رحلت مرحوم آیتالله اصفهانی(ره) نظیر نداشت. خداوند آن رهبران بزرگ دینی را غریق رحمت بیپایان خود فرماید.
منبرهای من در مجالس فواتح آن مرحوم
در مجالس ترحیم و فاتحه مرحوم آیتالله العظمی بروجردی در تهران و قم، شاید در حدود بیست منبر بسیار مهم رفتم. قبل از ظهر یک منبر در تهران میرفتم و بلافاصله به قم میآمدم تا عصر و شب در آن جا منبر بروم. صبح فردا هم به تهران میآمدم تا قبل از ظهر در آنجا منبر بروم. خیلی در راه آمد و رفت بودم.
در این مجالس، در بزرگداشت آن مرجع بزرگ و خدمات شایانی که در طول شانزده سال اقامت در قم به عالم اسلام و مسلمانان کرده بود و نیز درباره شخصیت والای ایشان سخنها گفتم و مردم فهمیدند که چه عنصر لایقی را از دست دادهاند. البته همه را امیدوار میکردم که هرچند چنین بزرگ مردی را از دست دادهایم، اما نباید از فضل خدا مأیوس شویم. زیرا خداوند در قرآن مجید میفرماید: «ما ننسخ من آية او ننسها نأت بخير منها اومثلها» (سوره بقره، آیه ۱۰۶) یعنی آیتی را از میان نمیبریم، یا به دست فراموشی نمیسپاریم، مگر اینکه بهتر از آن، یا مانند آن را میآوریم.
آمد و رفت بين قم و تهران و سخنرانیهای ما در مراسم فاتحه آن مرحوم تا چهلم آن رهبر بزرگ روحانی ادامه داشت.
باید بگویم که مرگ آیتالله بروجردی هم باعث بیداری بیشتر مردم و توجه آنها به عالم روحانیت و هم احساس مسئولیت بیشتر در قبال وظایف دینی آنها شد. این از ویژگیهای بزرگان ما است که پس از وفات هم منشأ آثار بزرگ بسیاری هستند و به راستی مرگشان هم حیاتی دیگر است.
پایان زندگانی هر کس به مرگ اوست جز مرد حق، که مرگ وی آغاز دفتر است
فراموش نمیکنم در اولین مجلس ختم آن مرحوم که در مسجد اعظم قم با حضور دهها هزار نفر در مسجد و صحنهای حضرت معصومه و میدان آستانه و خیابانهای اطراف، سخن میگفتم، این اشعار را در پایان سخن و قبل از ذکر مصیبت خواندم:
گرچه از هر ماتمی خیزد غمی
فرق دارد ماتمی باماتمی
ای بسا کس مرد و کس آگه نشد
از حیاتش مبدئی یامختمی
وی بسا کس مرد و در مرگش نسوخت
جز دل یک چند بار همدمی
لیک اندر مرگ مردان بزرگ
عالمی گرید برای آدمی
عالمی افسرده است و داغدار
چون بمیرد برگزیده عالمی
لاجرم در سوگ مردان جهان
گفت باید: ای دریغا عالمی!
همرسانی






مطالب مرتبط
جدیدترین مطالب
15 دیماه در گذر تاریخ

نظر شما