خاطره‌ای از آیت‌الله طالقانی از سید محمود دعایی

شرایط ملاقات تراب حق‌شناس با امام را من فراهم کردم

خاطره‌ای از آیت‌الله طالقانی از سید محمود دعایی

من از گذشته‌های خیلی دور خدمت طالقانی ارادت داشتم. طلبه جوانی بودم با سری پرشور که به دنبال الگو می‌گشتم و خوشبختانه در این مسیر با افرادی از جمله طالقانی آشنا شدم. برای آشنایی بیشتر با او هر از گاهی همراه گروهی از هم درسانم از قم به تهران و زندان قصر می‌آمدیم. ایشان به همراه جمعی از یارانشان که در یک بند زندانی بودند، به اتاق ملاقات می‌آمدند. وسط اتاق ملاقات دو ردیف نرده کشیده بودند. مامور زندان بین دو ردیف نرده می‌ایستاد. زندانیان یک سوی نرده می‌ایستادند و ملاقات‌کنند‌گان سوی دیگر. شخصیت طالقانی در بین زندانیان ممتاز بود. او چنان صلابت و بزرگ منشی داشتند که حتی ماموران زندان هم ناچار از حفظ حرمت او بودند و کمتر از مواقع دیگر مزاحم ما یا زندانیان می‌شدند اما موقعیت خاص آیت‌الله طالقانی در جامعه و حتی زندان باعث نمی‌شد که وی با ما به عنوان یک عده طلبه ساده و جوان مزاح نکنند. برخورد دوستانه طالقانی باعث شد که یک‌بار من به خودم جسارت اعتراض نسبت حضرت آیت‌الله را بدهم. علت اعتراض من بر می‌گردد به دیدار برخی از یاران او از جمله مهندس بازرگان، سحابی و مطهری از مرکزی به نام دارالتبلیغ اسلامی. دارالتبلیغ اسلامی توسط مرحوم شریعتمداری تاسیس شده و ما می‌اندیشیدیم این مرکز به دنبال سازش با دستگاه پهلوی بود. من در ملاقات با طالقانی این موضوع را مطرح کردم و گفتم: «رفتار دوستانتان خارج از زندان باعث شرمندگی ما شده است.» آقای حجتی که هم‌زندان آیت‌الله طالقانی بودند و در اتاق ملاقات حضور داشتند به شدت از رفتار من برآشفتند و با من تندی کردند اما مرحوم طالقانی بدون اینکه خم به ابرو بیاورند، در پاسخ به رفتار گستاخانه من گفتند: «من از مهندس علت این کارش را می‌پرسم ولی در مورد مطهری بهتر است به منتظری شکایت کنید. او به منتظری نزدیک‌تر هستند.»
 
مدت‌ها از این اتفاق گذشت. من مجبور شدم به دلیل فرار از تعقیب‌های ساواک از ایران خارج شوم و به عراق بروم. آنجا در محضر امام مشغول فعالیت بودم. روزی یکی از دوستان قدیمی من، آقای تراب حق‌شناس ـ از اعضای برجسته سازمان مجاهدین خلق ـ برای دیدار با امام به عراق آمد. آن‌ روز‌ها به سختی می‌شد به کسی اعتماد کرد زیرا افراد تحت شرایط سخت ممکن بود تغییر موضع بدهند. تراب حق‌شناس به من مراجعه کرد و گفت از سوی آیت‌الله طالقانی نامه‌ای برای امام دارد. آیت‌الله طالقانی که می‌دانست ممکن است من به آن دوست اعتماد نکنم، خطاب به من پیامی فرستاده بود و به روزی اشاره کرده بود که من از سران نهضت آزادی و مطهری به او شکایت کرده بودم. با این نشانی من مطمئن شدم که او حتما فرستاده طالقانی است. شرایط ملاقات حق‌شناس با امام را فراهم کردم. طالقانی با نوعی جوهر نامرئی نامه‌ای نوشته بود. پس از آنکه حق‌شناس از ماده مرئی‌کننده برای آشکار شدن خطوط نامه استفاده کرد، فهمیدیم در نامه طالقانی نشانی‌های بیشتری برای جلب اعتماد امام نوشته بودند و در ‌‌نهایت از او برای حل مشکل مجاهدینی که یک هواپیما ربوده بودند و به عراق رفته بودند، کمک خواسته بودند. طالقانی در آن نامه به سوره اصحاب کهف اشاره کرده و گفته بود این جوانان مانند اصحاب کهف از ظلم و جور حاکم وقت به عراق پناه آورده‌اند. امام پس از آنکه نامه آیت‌الله طالقانی را خواندند، برای حل مشکل مجاهدین هر آنچه از دستشان بر می‌آمد، انجام دادند.


روزنامه‌ی شرق سید محمود دعایی سید محمود طالقانی

هم‌رسانی

مطالب مرتبط
نظر شما