نهضت اصلاح شیعی در جبل عامل (1)
مروری بر کتاب نهضت اصلاح شیعی: عالمان و ادیبان جبل عامل از پایان حکومت عثمانی تا پیدایش لبنان

اشاره
کتاب «نهضت اصلاح شیعی: عالمان و ادیبان جبل عامل از پایان حکومت عثمانی تا پیدایش لبنان» [1] نوشته صابرینا میرفان کتابی است تاریخی، درباره عالمان شیعه جبل عامل و تلاش آنان در راستای تحقق اهداف نهضت اصلاح دینی؛ نهضتی پیشتر و یا همزمان، شکلهایی از آن در حرکت سید جمال اسدآبادی و اخوان المسلمین دیده میشد. نویسنده کتاب، خانم صابرینا میرفان، پژوهشگر فرانسوی است که سالیانی دراز در لبنان مشغول تحصیل و تحقیق بوده است. در مطلب حاضر، مروری گذرا خواهیم داشت بر فصل پنجم از این کتاب، که به زمینهها و عوامل پیدایش، و همچنین نخستین قدمهای جنبش اصلاح شیعی میپردازد.
***
تأسیس نهاد مرجعیت
نویسنده در صفحه 147 به شیخ انصاری و «تاسیس نهاد مرجعیت» توسط او میپردازد. به عقیده او، مفهوم «مرجعیت» و «تقلید» - به معنای امروزین آن – پیش از شیخ انصاری وجود نداشته و شیخ انصاری، و یا محمدحسن نجفی (صاحب جواهر) اولین کسانی بودهاند که نهادی به این نام را شکل دادهاند. با تلاش جانشینان شیخ انصاری، نهاد مرجعیت استوار میشود و قدرت میگیرد: «]مرجع[ میبایست نه تنها اعلم، که مدرسی چیره دست، دارای نسب مشخص، باهوش، عادل و در سنین پختگی باشد. علاوه بر این که او میبایست «صدقات» [2] را دریافت کرده و از آنها برای تأمین مالی طلاب علوم دینی استفاده کند. بدینگونه، نظام مرجعیت در سالهای پایانی قرن نوزدهم و سالهای آغازین قرن بیستم شکل میگیرد.» (ص148) مرجع تقلید با اجماع مجتهدین بزرگ معین میشود، و تا سال 1961 – سال وفات آیتالله بروجردی – مرجعیت مورد اجماع همه شیعیان است؛ اما در همین سالیان نیز، هرچند مرجعیت مطلقه برای یک نفر است اما دیگرانی نیز هستند که در پی رسیدن به مقام مرجعیتند: «پس از وفات ]میرزای[ شیرازی در سال 1896، انتخاب از میان سه مجتهدِ همطراز بسیار دشوار بود: محمد فاضل شربیانی، محمدحسن مامقانی و محمدکاظم خراسانی؛ که ]البته[ خراسانی، جایگاه مرجعیت عامه را در دست میگیرد. در بسیاری از اوقات، اختلاف بر سر انتخاب مرجع، راه را بر به میدان آمدن اختلافات دیگر – خصوصاً اختلاف عرب/فارس – میگشود، و این همان اتفاقی بود که در اوایل قرن بیستم افتاد؛ که ایرانیان جانب محمدحسین نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی را گرفتند و اعراب، جانب احمد کاشف الغطاء را.» (ص149) آنگونه که میرفان مینویسد، هرچند این دوران، دوران «مرجعیت علی الاطلاق» است، اما مراجع دیگر نیز میتوانند مقلدان و پیروان خود را داشته باشند.
ایران و لبنان
در ادامه، نویسنده به اثرگذاری عالمان ایرانی بر عالمان دینی جبل عامل اشاره میکند؛ هرچند «شیعیان جبل عامل توسط هیچ دولتی ]از جمله ایران[ حمایت نمیشدند (]برخلاف[ مارونیان که تحت حمایت فرانسه، مسیحیان ارتدکس که تحت حمایت روسیه، دُرزیان که تحت حمایت انگلستان و اهل تسنن که تحت حمایت امپراطوری عثمانی بودند)، اما ایران را دوست میداشتند: لورتیه میگوید تصاویر شاه ایران، یا نگارگریهایی از شاهنامه دیوارهای خانههای شیعیان را پوشانده بود.» (ص155) میرفان مینویسد سید محسن امین، هرچند به روحانیان ایرانی احترام میگذاشت اما تا حدی، تلاش میکرد تا فاصله خود را نیز با آنان حفظ کند. سید محسن امین ماجرای دیدارش با پسر ناصرالدین شاه را نقل کرده است که در آن، شاهزاده میگوید: «نمیدانی عالمان ایرانی چه کارهای کودکانهای میکنند!» (ص156) در مقابل، آنگونه که میرفان مینویسد، سید عبدالحسین شرفالدین به عالمان ایرانی نزدیک بوده و یک عالم ایرانی را نیز به عنوان جانشین خود در صور انتخاب میکند: سید موسی صدر.
انقلاب مشروطه
در ادامه، نویسنده به نقش عالمان در انقلاب مشروطه و کتاب «تنبیه الأمة و تنزیه الملة» میرزای نائینی و انتشار آن در جهان عرب اشاره میکند. هرچند میرزای نائینی پس از مدتی نسخههای چاپ شده این کتاب را جمعآوری میکند، اما در سال 1929، رساله مذکور توسط فردی به نام «صالح الجعفری» به عربی ترجمه میشود تا در نهایت، در روزنامه «الفجر الصادق» به مدیریت «جعفر الخلیلی» چاپ شود؛ اقدامی که با مخالفت میرزای نائینی مواجه میشود و ناتمام میماند. با این حال، دو سال بعد، ترجمه دیگری از این رساله به زبان عربی در مجله «العرفان» لبنان با عنوان «استبداد و دموکراسی» به چاپ میرسد. (ص162) چند سطر پایینتر، میرفان به نامهای اشاره میکند که با امضای چهار تن از عالمان شناسای شیعی به سلطان عبدالحمید عثمانی نوشته شده است؛ نامهای با امضای آقایان سید محمدکاظم خراسانی، عبدالله مازندرانی، سید اسماعیل صدر و محمدتقی شیرازی که در آن، از «خلیفه مسلمانان» درخواست میشود تا بر علیه محمدعلی شاه و همپیمانان روسش وارد عمل شود. (ص163) آنگونه که میرفان مینویسد، «عموم طلاب جبل عامل از فتوای تحریم تنباکو از سوی ]میرزای[ شیرازی مطلع شدند؛ و ]اخبار و وقایع[ نهضت مشروطه را دنبال میکردند.» (ص163)
مدارس علمیه جبل عامل
اندکی بعد، میرفان به تلاشهای عالمان شیعه جبل عامل در راستای نظمدهی به حوزههای علمیه لبنان اشاره میکند. نخستین بار، روحانیای از اهالی کوثریه به نام حسن القبیسی در سال 1882 مدرسهای دینی در جنوب لبنان تأسیس میکند که هرچند با مرگ مؤسسش تعطیل میشود، اما در طول دوران فعالیت، عالمان دینی قابل توجهی تربیت میکند (ص175). پس از تعطیلی این مدرسه، شیخ عبدالله نعمة در روستای جبع مدرسهی دیگری تأسیس میکند که 40 سال فعالیت خواهد کرد. در همین حین، مدرسهای دیگر توسط محمد عزالدین در حناویة تأسیس میشود که موفقیت زیادی کسب میکند؛ «لورتیه»، جهانگرد فرانسوی این مدرسه را اینگونه توصیف میکند: «در اتاق بزرگی، بین دو پنجره و روی فرشهایی که زیرشان حصیر پهن کرده بودند نشستیم و به دیوار تکیه دادیم. نزدیک ما حدود سی جوان نشسته بودند و شیخی به آنان دروس دینی میداد. بیشتر آنان حدود پانزده سال عمر داشتند، و روی پای هر یک از آنان، قرآنی بزرگ قرار داشت.» (ص175) طلاب مدرسه حناویه پس از تعطیلی آن در سال 1884 به مدرسهی تازه تأسیسی در بنت جبیل میروند؛ مدرسهای که توسط شیخ موسی شراره تأسیس شده است. سید محسن امین، یکی از طلاب این مدرسه بوده است. میرفان از مدرسه علمیهی دیگری در نبطیه سخن میگوید که توسط شیخ حسن یوسف مکی در سال 1892 تأسیس شده، و حدود 300 نفر در آن مشغول تحصیل بودهاند. نکتهی جالب توجه این است که بیشتر این مدارس علمیه، با مرگ صاحبانشان تعطیل میشوند؛ و مدرسهی نبطیه نیز از این قاعده مستثنی نبوده است و در سال 1906، با وفات شیخ حسن مکی تعطیل میشود. در حدود همین سالهاست (سالهای شروع جنگ جهانی اول) که – آنگونه که میرفان مینویسد –، به دلیل مهاجرت تعدادی از علمای لبنان به عراق، شاهد تعطیلی دروس سطوح عالی در حوزههای علمیه جبل عامل هستیم. (ص178)
شیخ موسی شراره
میرفان از شیخ موسی شراره با عنوان پیشرو جنبش اصلاح شیعی نام میبرد: «اولین قهرمان از داعیان جنبش اصلاح دینی در جبل عامل، که دیدی گسترده نسبت به آنچه باید تغییر کند داشت؛ نه تنها در آموزش، که در مناسک و زندگی دینی. او تأثیر زیادی از عادات اهالی نجف پذیرفته بود، و اصلاحات او در جبل عامل رنگ و بوی عراق را داشت. مطلوب او این بود که زندگی دینی اهالی جبل عامل همانگونه اداره شود که مجتهدان بزرگ عراق، زندگی دینی مردم عراق را اداره میکردند.» تلاشهای موسی شراره در راستای اصلاح روش عزاداری مردم جبل عامل جالب توجه است. آنگونه که سید محسن امین در خاطراتش مینویسد، در دوران کودکی وی، کتابی در مجالس عزا خوانده میشد که «المجالس» نام داشت؛ کتابی که «]پر بود از[ تحریف تاریخ و سخنان دروغی که به اساطیر میمانست.» (ص293) آنگونه که میرفان مینویسد، نخستین اقدام موسی شراره، تغییر این کتاب با کتاب دیگری است که از عراق آورده بود: «از آن کتاب، تعداد زیادی استنساخ شد و در جبل عامل پخش شد. هرچند این کتاب هم در نگاه سید محسن امین شامل دروغ و تحریف تاریخ بود، اما از کتاب قبلی بهتر بود. همچنین، در پیروی از روحانیان عراق و ایران، شیخ موسی شراره مقتل سید بن طاووس را با مقتل ابومخنف جایگزین کرد.» مراسم عزاداری، آنگونه که موسی شراره پایهگذاشت، این گونه بود که: «شخصی از روی متن، روایت معرکه کربلا و شهادت ]امام[ حسین ]ع[ را برای جمعیت میخواند و آنان گریه میکردند.» (ص294) با این حال، تأثیر اقدامات شراره در دایره محدودی باقی میماند. (ص178)
سید محسن الأمین
آنگونه که میرفان اشاره میکند، در سالیان پایانی قرن نوزدهم، سه نمونه از آموزش ابتدایی در شام وجود داشته است: روش سنتی که توسط روحانیان که در آن، خواندن و نوشتن و مقداری ریاضیات آموزش داده میشد: «در این روش، کتابهایی همچون سیره بنی هلال، سیره عنتر، نهج البلاغه و برخی از اشعار قدما خوانده میشد.» (ص192)؛ دیگری، روش آموزش ابتدایی حکومت عثمانی که «المدارس الأمیریة» نامیده میشد، و دیگری مدارس مسیحی که به تقلید از مدارس اروپایی فعالیت میکردند. در این اوضاع است که سید محسن امین، در سال 1901 پس از تحصیل در نجف و رسیدن به درجه اجتهاد، به دمشق بازمیگردد. ایدهی سید محسن امین، «تأسیس مدرسهای بود که در آن، هم علوم دینی و هم علوم مدرن خوانده شوند. مدرسهای که در آن، نماز جمعه و جماعت اقامه شود و به امور دینی در آن اهمیت داده شود.» (ص195) سید محسن امین در محلهای در دمشق خانه میکند که «حارة الخراب» نام دارد؛ محلهی شیعهنشین دمشق، و کار تعلیم و تربیت جوانان این محله را آغاز میکند: «عدهای از اشخاص بانفوذ به سید محسن امین در خرید خانهای که بنا بود مدرسه او در آن تأسیس شود، کمک کردند. مقداری از مبلغ را نیز، خود او پرداخت ]و منزل را خریداری کردند.[ سپس، او آن منزل را وقف کرد و ]مدرسه در آنجا تأسیس شد.[ این مدرسه، «المدرسة العلویة العثمانیة» نام گرفت.» (ص200) آنگونه که میرفان ادامه میدهد، این تجربهی موفقیتآمیز، گسترش مییابد؛ «محسن الأمین مجتهدی مانند بقیه مجتهدان آن سالها نبود؛ چرا که او تا این حد در اصلاح نظام آموزش ابتدایی میکوشید. اندکی بعد، سید محسن الأمین به شیعیان محلهی دیگری نیز پیشنهاد کرد تا مدرسهی ابتدایی خود را تأسیس کنند.» (ص209)
میرفان ادامه میدهد: «هنگامی که سید محسن امین متوجه شد که از هنگام ورود به دمشق، اجرای برنامههای اصلاحیش به تعویق افتاده است، ترجیح داد تا به جای آن که به شکل روزانه با جمود برخی ]از شیعیان[ مقابله کند، تمام مسلمانان را مورد خطاب قرار دهد؛ از همین رو اتاقی در طبقه بالای منزلش را انتخاب کرد و با قطع رابطه با مردم، شروع به نوشتن کرد.» (ص235) در همین سطور، نویسنده خاطره جالبی از سید محسن الأمین درباره انگلیسیها میآورد: «وجیه بیضیون، صاحب چاپخانه بیضون نقل میکند که آیتالله از انگلیسیها به خاطر ]برخی از[ صفات خوبشان خوشش میآمد، و میگفت: میدانی راز موفقیت این آنگلوساکسونها چیست؟ آنان از اسلام سه خصلت را فراگرفتند که اساس قدرت و غلبهشان است: تفکر عمیق، عزم قومی و ثبات قدم.» (ص236)
ادامه دارد
**
[1] با عنوان عربی: «حرکة الإصلاح الشیعی: علماء جبل عامل و ادباؤه من نهایة الدولة العثمانیة الی بدایة استقرار لبنان»
[2] به نظر میرسد نویسنده به تفاوت میان «صدقات» و «وجوهات شرعی» توجه نکرده است
سید محسن امین
همرسانی






مطالب مرتبط
جدیدترین مطالب
15 دیماه در گذر تاریخ

نظر شما