آقای مرتضی من را وارد عالم تاریخ کرد
معرفی کتاب چشم روز: گفتوگوی حامد زارع با رسول جعفریان

مطلب حاضر به معرفی کتاب چشم روز: گفتوگوی حامد زارع با رسول جعفریان اختصاص دارد. کتاب حاضر در بهار 1402، در 364 صفحه و به صورت الکترونیکی و در ضمن مجموعه گفتوگوهای حامد زارع با چهرههای فرهنگیِ ایران منتشر شده است. پیش از این، گفتوگوهای او با سید حسین نصر، رضا داوری اردکانی، غلامرضا اعوانی و سید مصطفی محقق داماد توسط نشر ققنوس منتشر شده بودند. این کتاب در قالب چهار فصل و یک پیوست تنظیم شده است. مطلب حاضر محدود به ارائهی گزارشی کوتاه از فصل نخست خواهد بود.
فصل نخست به زندگینامهی جعفریان اختصاص یافته است. در بخش نخست این فصل با عنوان «کودکی در خوراسگان»، جعفریان به شرحِ جالبی از دوران کودکی خود در شهرِ خوراسگانِ اصفهان میپردازد. چنانکه جعفریان اشاره میکند، «این منطقه در شرقِ اصفهان است که در گذشته خراسگان مینوشتند و میگفتند "خور" "آسگان" بوده است. نام این منطقه محل طلوع خورشید یا همان خور است که به آس و گان افزوده شده است. "خور" در کلماتی مانند خورزوق و خورجان که نام برخی محلاتِ دیگرِ اطرافِ اصفهان است، دیده میشود.» (48) خوراسگان از جمله مناطق تاریخی اصفهان است، چنانکه «نام خوراسگان از قرن سوم در متون حدیثی هست.» (49) جعفریان در سال 1356 با معرفینامهای از آیتالله مرتضی مقتدایی به مدرسهی علمیهی ذوالفقار در اصفهان میرود و در آنجا مشغول به تحصیلات حوزوی میشود، مدرسهای که نامش «شاید منسوب به ملاذوالفقار، از علمای اواخر دورهی صفوی و از همراهان علامه مجلسی که نامش چند جا در بحارالانوار آمده و کتابباز بوده و کتابخانهی خوبی داشته است» بوده است. محلِ اقامت او اما مدرسهی نوریه در بازار اصفهان بوده است؛ «خاطرم هست که کتابخانهی مدرسهی نوریه شمار زیادی کتابهای چاپ بیروت و مصر از آثار دورهای داشت که گرد و غبار روی آن را گرفته بود. به نظرم نسخههای خطی فراوانی هم داشت.» (37) در همین دوران است که جعفریان با فعالیتهای انقلابی آشنا میشود؛ «ما انقلابیشدن را در همین بازار و مخصوصاً از طریق پسرخالهام تجربه کردیم. ایشان بیشتر کتابچههایی که آن وقت از بازرگان و شریعتی و مطهری منتشر میشد، تهیه میکرد. اینها کتابهایی بود که جوانانِ ایرانیِ آن وقت با آنها انقلاب کردند. کتابِ نامهای از امام کاشف الغطا هم که روی جلد کتابِ حکومت اسلامی امام بود فراوان توزیع میشد.» (37) علاقهی جعفریان به کتاب و کتابخوانی عمدتاً از همینجا آغاز میشود: «سر بازار، کتابفروشی کوچکی بود که روی بلندی بود و وقتی ما میایستادیم، تا سینهی ما دیوار بود. در اینجا نخستین کتابهای مذهبی را خریداری کردیم و بهتدریج که بیست سی کتاب شد، از همان آثار مذهبی آن وقتِ قم، یک کتابخانهی شخصی درست کردم و روی هریک نوشتم: کتابخانهی شخصی رسول جعفریان.» (39) با این حال، تحصیلِ جعفریان در حوزهی اصفهان دیری نمیپاید و او در تابستان 1357 به حوزهی قم میرود و در مدرسهی رسالت به ادامهی تحصیل میپردازد. ورود او به حوزهی قم مصادف است با تلاشهای برخی از روحانیون برای نوسازی برنامهی درسی حوزه؛ «آن وقت آقای مشکینی دو ابتکار به خرج داده بود که خیلی تأثیرگذار بود: نخست معالم الاصول را به اسم تحریر المعالم خلاصه کرده بود، و دیگری رسائل شیخ انصاری را مختصر کرده بود. عربی آسان و صرف ساده - این دومی در مدرسهی حقانی - نوشته شده بود. در مدرسهی ما، مبادی العربیه به جای جامع المقدمات و سیوطی تدریس میشد. درسِ معارف به درسها اضافه شده بود. این قبیل کارها به شکلی متأثر از فضاهای آموزشی مدرن بود.» (45)
در قم، او به درسِ خارج آیتالله منتظری، درس آیتالله سید مهدی روحانی، آیتالله سید محسن خرازی و درس شرح منظومهی آیتالله گرامی قمی میرود و دیری نمیگذرد که وارد موسسهی در راه حق میشود: «.. در سال 1360 جذبِ آنجا شدم. درسهای آنجا برایم بسیار جالبتر بود. نسبت به حوزه فضای امروزیتری داشت، کتابخانهی بسیار خوبی داشت که مرا وابستهی خود کرد.» (49) موسسهی مذکور در این سالیان، دورههایی برای تربیت مدرسانِ معارف در دانشگاهِ پس از انقلاب فرهنگی برگزار میکند؛ «..بعد از این بود که سال 1362، نیمسال دوم پس از انقلاب فرهنگی، من به دانشگاه اصفهان (دانشکدهی پزشکی) رفتم و معارف درس میدادم.» (50) جعفریان اشاره میکند که در این سالیان دو نفر بیش از همه در نقد مارکسیسم فعال بودند: آیتالله مصباح یزدی در موسسهی در راه حق و حجتالاسلام دکتر احمد احمدی در دفتر حزب جمهوری اسلامی. «یاد میآید که دکتر احمدی شیفتهی کتاب فروغی بود. آدم خیلی بااحساس و در ضمن خیلی ملانقطی و دقیق بود. روی نثر فارسی حساس بود، مخصوصاً روی غلطها. شاگردی من بعدها تبدیل به دوستی شد.» (51) نکتهی جالب توجه، غنای کتابخانهی موسسهی در راه حق است؛ کتابخانهای که «به انبوه کتاب برای نوشتن جزوهها و پاسخ به سوالات و شبهات دینی و سیاسی مجهز بود» و با تلاشهای مرحوم احمدی، «از نظر متون انگلیسی بهترین کتابخانهی قم بود؛ آقایان مصباح و احمدی سال 1356 سفری به لندن رفتند و حجم بالایی از کتابهای لاتین [انگلیسی] خریدند و برگشتند. فکر میکنم دورهی کاملِ آثار لنین به زبان انگلیسی آنجا بود. مثلاً چاپهای قدیمی نوشتههای مارکس و لنین و تروتسکی و دیگران. شیفتهترین شخص برای مطالعهی این کتابها، دوستم آقای حسین توفیقی بود که غالبِ اوقات آنجا بود.» (52)
علاقهی عمدهی جعفریان در این دوران، بهواسطهی فضای غالبی که در آن قرار داشت فلسفه بود، با این حال، اندکی بعد، او بهواسطهی آشنایی با مرحوم استاد سید جعفرمرتضی عاملی به تاریخ اسلام گرایش پیدا میکند و در همین دوران - 1362 - است که رابطهی او با آیتالله مصباح یزدی رو به کاهش میگذارد، هرچند موسسهی در راه حق را ترک نمیکند. نخستین کتاب او با عنوان پیشدرآمدی بر شناخت تاریخ اسلام در همین سالیان توسط موسسه منتشر میشود: «همان وقت آقای [احمد] احمدی مرا دید و گفت "پیشدرآمد" چیست؟ همان "درآمد" کافی است!» (53)
جعفریان در قسمتی از همین فصل، خاطرات خود از استاد جعفرمرتضی را روایت میکند: «..دنبال کاری بودم و همان وقت به مرکز تحقیقاتِ اسلامی سپاه رفتم. آنجا در گروه تاریخ اسلام بودیم و با آقای جعفر مرتضی آشنا شدیم. ایشان را به عنوان مربی برای ما آورده بودند. آن وقت ایشان فارسی را به زحمت حرف میزد.» (55) جعفریان اشاره میکند که «آقای مرتضی اصلاً مرا وارد عالم تاریخ اسلام کرد. ایشان خیلی در اخبار تاریخی تردید میکرد، البته همیشه سعی میکرد دیدگاههای خاص شیعی را اثبات کند. نوعی تاریخ اسلامِ مبتنی بر کلام شیعی را دنبال میکرد، اما کارهای تازه در پژوهش هم انجام میداد. رابطهام با ایشان علاوه بر شاگردی، رابطهی عاطفی هم بود. در منزل ایشان بحث علمی دائمی بود.» (59) چنانکه جعفریان اشاره میکند، استاد جعفر مرتضی مساهمت بزرگی در تحقیقاتِ تاریخیِ شیعی داشته است؛ «..سید جعفر مرتضی از نظر ارجاع به منابع و تحقیق و ابراز دیدگاههای تازه، کارش متفاوت بود. آقای مرتضی در مقایسه با کسانی که در تاریخ ساده و داستانی مینوشتند از روشهای علمی در پژوهش استفاده میکرد. آقای مرتضی حاصل سه مکتب فکری بود. یکی مکتب لبنان که ادبیات نگارشی ایشان تحت تاثیر آن بود. دیگر میراث نجف که چند سالی در آنجا مانده و تحصیل کرده بود. سوم مکتب قم که در آنجا هم تحصیل و تحقیق داشت. اینها در کارهای تحقیقیشان ظاهر میشد.» (60)
رفتهرفته جعفریان با دنیای تاریخ و نسخههای خطی آشنا میشود و چنانکه میتوان حدس زد، با کتابخانهی آیتالله مرعشی نجفی در ارتباط قرار میگیرد؛ «.. به این دلیل که بهترین کتابخانه در قم از این نظر [نسخ خطی]، کتابخانهی مرعشی بود. در آن دورهی زمانی من همیشه از کتابخانهی مرعشی بهویژه بخش نسخ خطی آن استفاده کردم. [در آنجا] مهم فهرستهای آقای اشکوری بود.» (65) علاقهی جعفریان به تاریخ و کتاب، در کنار هم، اندیشهی تأسیس یک کتابخانهی تخصصی در این حیطه را نزدِ او پدید میآورد: «روزی برای تهیهی یک کتاب به کتابخانهی مرعشی رفته بودم و معطل شده بودم؛ با خود گفتم ما که نمیتوانیم تا ابد برویم و اینجا و آنجا معطل کتابی بمانیم که آیا به ما بدهند یا ندهند. ایدهام این بود که باید کتابخانهای دمدستمان باشد تا بتوانیم از آن استفاده کنیم. این زمینهای شد که در سال 1374 تأسیس کتابخانهی تاریخ را رقم زد و گام اول، کتابخانهی تخصصیِ تاریخ را با حدود چهار هزار جلد کتاب در ساختمانی کوچک متعلق به آقای محمدتقی انصاریان تأسیس کردم. تمام حامی مالی بنده، جناب آقای شهرستانی بود.» (67) در این صفحات جعفریان ماجراهای جالبی از تهیهی کتاب برای کتابخانهی تاریخ روایت میکند؛ «من فرزندم محمدباقر را مأمور کرده بودم که در پاساژ صفوی تهران برای کتابخانه، کتاب بخرد. یک بار فرزندم از صاحبِ یکی از مغازهها میشنود که سه کارتن اوراق برای فروش است. مدتی طول کشید تا من فرصت کردم و به آنجا رفتم. با دیدنِ اوراق دریافتم که آنها بازماندهی کتابی دربارهی رجال و مشاهیر اسلام است. [..] روشن شد که این اثر، از آنِ مرحوم عمادالدین حسین اصفهانی است. اندکی بعد به سراغ کتابفروشی مزبور رفتم و مجموعه را برای کتابخانهی تاریخ خریداری کردم. بعدها در پانزده جلد مرتب کرده و چاپ کردم.» (68)
اندکی پیشتر، جعفریان به روایتِ «سابقه و تجربه»ی خود در تدریس میپردازد. نخستین تجربهی تدریس جفریان، تجربهی او به عنوان معلم قرآن در روستای قهجاورستانِ اصفهان بوده است؛ روستایی که «محل جنگِ عربهای مسلمان با ایرانیها بوده و قبرستانی از شهدای عرب هم که پسر ابوموسی اشعری در میان آنهاست، در این روستاست.» (79) پس از انقلاب، در تابستان «داغ و پرحادثهی 1360» او دو ماه در قائمشهر به تدریس عقاید به معلمان میپردازد و نخستینبار، در سال 1362 به تدریس معارف در دانشگاه اصفهان میپردازد و از سال 1364 به تدریس معارف در دانشگاه تهران میپردازد؛ البته، «از سال 1365 - 1366 و زمانی که تبحرم در تدریس تاریخ بیشتر شد، دروسِ اختصاصی گروههای تاریخ دانشگاهها را نیز تدریس میکردم. در سال 1369 متن درسگفتارهای کلاسم تحت عنوان تاریخ تشیع در ایران چاپ شد و باعث شد که دفتر خبرگان [نخبگان؟] بدون مدرک وزارت علوم با تایید و پیگیری دکتر عالمزاده که همه میدانند ایشان استادِ سختگیری است، مدرک فوقلیسانس به من بدهد.» (85) با وجود صدور این مدرک، جعفریان از سال 1372 تا 1379 بهکلی تدریس را یکسو مینهد و یکسره مشغول پژوهش میشود، تا هنگامی که «در سال 1379 استخدام رسمی وزارت علوم شد و به عضویت هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه درآمدم. طی سالهایی که آنجا بودم، مدیریتِ گروه تاریخ را داشتم. در سال 1385 با سمت استادیاری به گروه تاریخ دانشکدهی ادبیات و علوم انسانی این دانشگاه [دانشگاه تهران] وارد شدم. وقتی به دانشگاه تهران آمدم درس فرهنگ و تمدن را به من دادند. آن وقت استاد باستانی پاریزی هم این درس را میدادند. مدتی بعد دانشیار شده و بعد از چهار سال، استاد تمام شدم و از آن زمان به بعد تمرکز مطالعاتِ خودم [را] روی مباحث تمدنی، بهخصوص مبحث تاریخ علم در تمدن اسلامی گذاشتم.» (86)
فصل دوم با عنوان «نقدنامه»، به مواردی همچون «آسیبشناسی تمدن اسلامی»، «نقادی جریان علم در ایران»، «اسلامیسازی علوم انسانی»، «نگاهی انتقادی به دانشگاه»، «آیندهشناسی کتاب و کتابخانه» و «دیجیتالسازی علوم انسانی» میپردازد. یکی از نکات جالب این فصل، تأکید جعفریان بر این نکته است که ناقوس مرگ کتابِ کاغذی به صدا درآمده است؛ «راهی جز این نداریم که بدانیم مفهوم کتاب در حال تغییر است و بساط آن جمع خواهد شد. کتاب [چاپی] بیش از آنکه عامل پیشرفت باشد، مانعی برای یافتنِ راههای جدید برای انتقال دانش است. دیدید که بانکها این کار [دیجیتالکردن] را کردند؛ کتابخانه[ها] هم باید همانکار را بکنند. [..] باید کاری کرد که مردم کتاب دیجیتالی بخوانند.» (199)
فصل سوم با عنوان «کارنامه» مشتمل بر دو بخش «تاریخ و اندیشهی صفوی» و «ادبیات پژوهشی حج» است که جعفریان در آنها به ارائهی شرحی از فعالیتهای خود در باب صفویپژوهی و حجپژوهی میپردازد.
فصل چهارم و پایانیِ کتاب با عنوان «تاریخنامه»، به گفتوگوهایی در باب «حوزههای علمیهی تشیع» و نیز «فرقهگرایی و سلفیگرایی» اختصاص یافته است.
رسول جعفریان معرفی کتاب
همرسانی






مطالب مرتبط
- تبارشناسی تاریخچه حوزه علمیه قم
- کتاب «تحولات فکری حوزه علمیه قم» خواندنی شد
- سه گانه جعفریان برای «صدسالگی حوزه قم»
- معرفی کتاب «پارهای از اعلامیههای منتشره در ایران»
- جعفریان: مصلحت سنجی و مدارای آیت الله حائری برای بقای نهاد حوزه لازم بود
- روحانیت و خاورمیانه مدرن؛ فعالیت سیاسی شیعی در ایران، عراق و لبنان
- مسئله شفافیت مالی در حوزه و بیوت مراجع
جدیدترین مطالب
15 دیماه در گذر تاریخ

نظر شما