روایتی از استقبال مردم قم از امام خمینی در اسفند 57

به فاصله اندکی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، امام خمینی پس از سال ها تبعید، در دهم اسفند 1357 وارد قم شدند. آیت الله سید حسن طاهری خرم آبادی که در آن روز تاریخی در قم حضور داشت، روایتی خواندنی از استقبال قمی ها از امام دارد که در ادامه می خوانید:
ورود حضرت امام به قم
بعد از چند روز، اطلاع دادند كه حضرت امام مىخواهند به قم مشرف شوند. البته ستاد استقبال از حضرت امام پيش از اين در تهران و قم تشكيل شده بود كه مسئوليت اين ستاد در قم بر عهده جناب آقاى يزدى بود. از ابتدا هيچ مشخص نبود كه آيا امام به قم مىآيند و مىمانند يا اينكه در تهران خواهند ماند. با شنيدن خبر آمدن امام به قم، مجددآ ستاد استقبال فعال شد و جلسات آن تشكيل گرديد. ما هم در آن جلسات شركت مىكرديم. مسائل مختلفى در جلسات مطرح مىشد، مانند اينكه اگر حضرت امام به قم آمدند، به كجا وارد شوند؟ محل استقرارشان كجا باشد؟ نحوهى استقبال چگونه باشد و مراجع ديگر چگونه از امام استقبال كنند و موضوعات ديگر كه در جلسه، مطرح مىشد.
قرار شد كه محل استقبال از امام، مسجد امام حسن عسكرى(ع) باشد كه در جادهى تهران و در آن زمان، در خارج از شهر قرار داشت. از آنجا هم به حرم مشرف شوند و پس از زيارت مرقد حضرت معصومه(س) به مدرسهى فيضيه رفته، در آنجا نطقشان را ايراد كنند. در واقع اولين سخنرانى امام در قم، در مدرسهى فيضيه باشد و اگر امكان آن وجود داشته باشد، از طريق تلويزيون به صورت زنده پخش شود. البته همهى اين تصميمات با تهران و با مرحوم حاج احمد آقا هم هماهنگ مىشد.
دربارهى استقبال مراجع از حضرت امام قرار شد كه افرادى پى گير اين برنامه باشند. بنده خودم با بيت دو تن از مراجع يعنى آقايان گلپايگانى و شريعتمدارى صحبت كردم و هماهنگىها را انجام دادم. برنامه اين بود كه آقايان مراجع در مسجد امام حسن عسكرى(ع) حضور داشته باشند تا حضرت امام وارد شوند. وقتى حضرت امام وارد مسجد شدند، حدود پانزده دقيقه نزد آقايان باشند و پس از آن به طرف حرم و مدرسهى فيضيه بروند.
در آن روز همه منتظر ورود امام به قم بوديم. با ماشينى كه از طرف ستاد استقبال در اختيار بود كمى از شهر خارج شده، به طرف تهران رفتم تا در آن جا، از امام استقبال نمايم. البته در ورود امام تأخيرى به وجود آمد، ولى نگران كننده نبود، وسايل ارتباطى مانند بىسيم و... هم نداشتيم تا از وضعيت آنان مطلع شويم.
بالاخره حضرت امام در حالى كه در جلوى ماشين بليزر نشسته بودند، به مسجد امام حسن عسكرى(ع) رسيدند. جمعيت بسيار زيادى اجتماع كرده بودند. امام از ماشين پياده شده وارد حياط مسجد شدند. وقتى نزد علما رسيدند، با آقايان گلپايگانى و شريعتمدارى معانقه كردند. از آنجايى كه جمعيت به داخل حياط مسجد هم آمده بودند، فشار زيادى به حضرت امام و ديگر آقايان وارد شد و ديگر مجالى براى صحبت كردن با آقايان نماند. آقايان گلپايگانى و شريعتمدارى هم سوار ماشين شدند و برگشتند. به هر صورتى كه بود، امام را داخل مسجد بردند و در را بستند. در داخل مسجد هم آقايان شيخ مرتضى حائرى و مرحوم ميرزا هاشم آملى، حضور داشتند. حضرت امام كمى نزد مرحوم آقاى آملى و حائرى نشستند. فشار جمعيت بر علما آن چنان زياد بود كه بنده از وضعى كه پيش آمده بود، خجالت كشيدم و حتى از مرحوم آقاى گلپايگانى معذرت خواهى كردم. پس از آن امام را سوار ماشين كردند و به منزلى كه از قبل براى ايشان تدارك ديده بودند، بردند. منزلى كه براى ايشان مهيا شده بود، در خيابان بهار قرار داشت؛ البته منزل خيلى بزرگى هم نبود. حضرت امام به حرم مطهر مشرف شدند و چون مجموع اين رفت و آمدها و حرم رفتن و... كمى طول كشيد، ديگر فرصتى نمانده تا حضرت امام در مدرسهى فيضيه سخنرانى كنند.
يادم مىآيد كه مرحوم آقاى فلسفى كه در تهران و از طريق تلويزيون جريان ورود امام به قم را دنبال مىكرد، تماس گرفت و نگران شده بود كه چرا حضرت امام در فيضيه سخنرانى نمىكنند؛ نكند اتفاقى افتاده باشد. من هم با ايشان صحبت كردم و به ايشان اطمينان دادم كه مسألهاى رخ نداده و فقط به دليل كمبود وقت، حضرت امام نتوانستند سخنرانى كنند و وقت سخنرانى به بعدازظهر موكول شده است. در همان روز، منزل حضرت امام را تغيير كرد و ايشان به منزل آقاى يزدى رفتند. آقاى يزدى هم به جاى ديگرى منتقل شده، منزل خود را در اختيار حضرت امام گذاشتند.
در جريان استقبال از حضرت امام در قم، يكى از اشخاصى كه اكنون نامش را به خاطر ندارم، بسيار فعال بود كه متأسفانه بعدها رابطهاش با انقلاب سرد شد و جزو طرفداران بنىصدر قرار گرفت و فكر مىكنم از ايران هم رفته باشد.
نحوه ملاقات امام با مردم در مدرسه فيضيه
قرار بر اين شد كه وقتى حضرت امام مىخواهند وارد فيضيه شوند، از درهاى پشت مدرسه كه در خيابان ساحلى بود، وارد شوند و از پلههاى آنجا به طبقهى دوم منتقل شده، از اتاقهاى آنجا كه به كتابخانه وصل بود، براى استراحت استفاده كنند. كيوسكى هم جنب كتابخانه قرار داده بودند تا محل ملاقات امام با مردم از همين كيوسك باشد. حجرههاى بالا براى ملاقات با آقايان علما و مراجع و هم چنين استراحت امام در نظر گرفته شده بود. اتاقهاى بالا به تلفن مجهز شده بود و من از طريق تلفن همين اتاقها بود كه با آقاى فلسفى صحبت كردم.
هنگام عصر، مدرسه فيضيه و دارالشفا و اطرافشان، لبريز از جمعيت شده بود. زمانى كه خود من آمدم، به علت ازدحام جمعيت نتوانستم وارد مدرسه شوم و در همان خيابان نشستم و از طريق تلويزيون مداربستهاى كه رو به روى ما قرار داشت، صدا و تصوير حضرت امام را دريافت كردم. ايشان آن روز سخنرانى پرشور و جالبى ايراد فرمودند. در همان سخنرانى بود كه ايشان موضوع مجانى شدن آب و برق را براى افراد بىبضاعت اعلام نمودند كه البته در آن زمان، مدتى اجرا شد، ولى بعد متوليان امور بهانههايى براى خود تراشيدند و از اجراى كامل آن، سر باز زدند. به هر حال آن سخنرانى، يك سخنرانى تاريخى و داراى فرازهاى جالبى بود. پس از آن، حضرت امام هر روز از در پشتى وارد مدرسهى فيضيه مىشدند و در يكى از حجرات طبقهى دوم كمى استراحت مىكردند يا مستقيمآ به جايگاهى كه براى ايشان آماده شده بود، مىرفتند و با جمعيت حاضر در مدرسه ديدار مىكردند. صبحها متعلق به آقايان و عصرها هم به ملاقات با خانمها اختصاص داشت و متأسفانه در همان روزهاى اول به دليل كثرت و ازدحام بيش از حد خانمها در مدرسهى فيضيه و صحن مطهر، يكى دو نفر در صحن كوچك حرم مطهر جان باختند.
جلسات جامعه مدرسین و رسيدگى به مسائل و مشكلات
در آن روزها، چون اوضاع به هم ريخته و آشفته بود و نهادها و سازمانها شكل نگرفته بودند، به ناچار همهى مسؤوليتها بر عهدهى روحانيت بود و مردم كه اوضاع را مبهم و درهم و برهم مىديدند، حل مشكلاتشان را از روحانيت مىخواستند؛ از اين رو جامعهى مدرسان در قم براى رسيدگى به امور مردم، هر روز عصر تشكيل جلسه مىداد. اعضاى جامعهى مدرسان هم گاهگاهى با حضرت امام ملاقات مىكردند يك موردش را يادم هست، در فيضيه و در حجره كنار كتاب خانه صورت گرفت. از جمله موضوعاتى كه در آن جلسه مطرح گرديد، اين بود كه خوب است حضرت امام پيامى بدهند تا دروس حوزوى كه مراجع به احترام ايشان تعطيل كرده بودند آغاز شود. حضرت امام با استقبال از اين پيشنهاد، فرمودند كه البته خود من به دليل مشغلهى زياد نمىتوانم درسى را شروع كنم، ولى اساتيد و مدرسان حوزه بايد هر چه زودتر درسها را از سر بگيرند كه با پيام ايشان اين امر صورت پذيرفت. جالب است بدانيد كه آن روز، آقاى فلسفى هم به قم آمده بود و قصد داشت با حضرت امام ملاقات كند و اتفاقآ هنگام ديدار اعضاى جامعهى مدرسان وارد جلسه شد و براى قضيهاى كه در آبادان پيش آمده بود، از امام استمداد نمود. ظاهرآ موضوع از اين قرار بود كه رئيس شهربانى آبادان مورد حملهى مردم واقع مىشود و براى حفظ جان خود، به منزل مرحوم آقاى قائمى پناه مىبرد و به اصطلاح بست مىنشيند، اما عدهاى از افراد افراطى و تندرو حريم منزل ايشان را مىشكنند. حضرت امام به مرحوم آقاى اشراقى فرمودند كه با مسؤولان آبادان تماس بگيرد و بگويد كه احترام آقاى قائمى بايد حفظ شود و كسى حق تعرض به منزل ايشان را ندارد.
موضوع ديگرى كه آقايان با امام در ميان گذاشتند، اين بود كه يكى از اعضاى جامعه به صورت رابط جامعه مدرسان و حضرت امام، خدمت ايشان باشد. البته بنده و مرحوم آقاى ربانى املشى و بعضى از دوستان ديگر، كم و بيش خدمت امام بوديم، ولى كسى از جامعهى مدرسان، به صورت دايمى با امام در ارتباط نبود؛ در نتيجه جناب آقاى توسلى براى اين امر، معرفى شد. ايشان به حضرت امام علاقه و ارادت خاصى داشت و به نوعى از نزديكان معظمله محسوب مىشد و ارتباطشان به سالهاى دور و زمانى كه حضرت امام به محلات مىرفت، بازمىگشت؛ بر اين اساس، امام را به خوبى مىشناخت؛ ما هم با توجه به شناختمان، ايشان را معرفى كرديم كه مورد پذيرش قرار گرفت.
از همان روزهاى اول استقرار حضرت امام در قم، نامههاى زيادى به دفتر مىرسيد كه عمدتآ از طريق پست بود و بعضى را نيز مردم خودشان مىآوردند و لازم بود، كسى به اين نامهها پاسخ بدهد. در ابتدا من مسؤول اين كار شدم و مدتى به بررسى و پاسخگويى نامهها كه كار سخت و مشكلى بود، پرداختم و سپس مرحوم حاج احمد آقا، آقاى رسولى محلاتى را مسؤول اين كار كرد و محل تحويل و جمع آورى نامهها را هم يكى از حجرههاى فيضيه قرار داد و بدين ترتيب، اين كار سروسامانى گرفت.
ملاقاتهاى عمومى و خصوصى امام
در مدتى كه حضرت امام در قم حضور داشت، بعضى از اعضاى دولت موقت و مسؤولان ديگر مثل آقاى هاشمى رفسنجانى، مرتبآ به قم مىآمدند تا ضمن در ميان گذاشتن مسائل جارى كشور با حضرت امام، از رهنمودهاى ايشان دربارهى بعضى از امور بهرهمند شوند. گاهى نيز اين مسؤولان، براى سرعت بخشيدن به كارها، با هلىكوپتر مىآمدند.
در آن زمان، هر روز سيل جمعيت از مناطق مختلف كشور براى ملاقات با امام به قم سرازير مىشد و امام با آن كهولت سن، روزى چند بار براى ديدار با مردم، از اين پلهها بالا و پايين مىرفت كه براى وضع مزاجى معظمله مناسب نبود. اين ديدارها تقريبآ هر روز برقرار بود. يكى از اين ملاقاتها كه علماى استان لرستان مثل آقاى قاضى، آن را ترتيب داده بودند، ديدار اقوام و عشاير آن خطه با حضرت امام بود. آن روز مدرسهى فيضيه از عشاير و ايلات لرستان كه با لباس محلى خود آمده بودند، موج مىزد. همراه اين جمع، بعضى از علما و روحانيون خرمآباد، مثل خود آقاى قاضى و شهيد حاج سيد نورالدين رحيمى و حاج سيدفخرالدين رحيمى و عموى بنده، مرحوم حاج سيداحمد طاهرى، و حاج آقا عماد جزائرى نيز آمده بودند كه در جايگاه و در كنار حضرت امام قرار گرفتند و شهيد رحيمى، سخنرانى جالبى ايراد كرد. بنده هم قرار بود سخنرانى كنم كه به علت سروصداى خيلى زياد جمعيت و اينكه سكوت بر جمع حاكم نبود از سخنرانى صرفنظر كردم و به سخنان حضرت امام گوش فرا داديم. اقشار ديگر استان لرستان هم در آن زمان، ملاقاتهايى با حضرت امام داشتند كه يك موردش، ديدار اهل علم و جمع زيادى از افراد سرشناس و محترم استان بود كه در منزل امام صورت گرفت. در ملاقات ديگرى، جمع زيادى از روحانيون و فرهنگيان و بازاريان استان حضور داشتند كه ظاهرآ حضرت امام در آن جلسه در بارهى مسائل مابين ايران و آمريكا سخنرانى فرمودند. به غير از اين ملاقاتهاى عمومى يادم مىآيد كه دو نفر از علماى خرمآباد مثل مرحوم حاج آقا عيسى جزائرى و مرحوم حاج سيدحسين طاهرى، كه از منبرىهاى معروف خرمآباد به شمار مىرفتند، در همان روزهاى اول حضور امام در قم، براى ملاقات با ايشان به قم آمدند و در تماسى با بنده گفتند كه مىخواهند با معظمله ديدارى داشته باشند كه بنده با آقاى توسلى هماهنگ كردم و آنان با امام ديدار نمودند.
همرسانی






مطالب مرتبط
جدیدترین مطالب
15 دیماه در گذر تاریخ

نظر شما