آیتالله سیدرضی شیرازی: مطهری فیلسوفی اهل تعبد و نگران دیانت جامعه بود

بخشی از خاطرات مرحوم سیدرضی شیرازی:... یادم هست سه چهار سال قبل از مهاجرت آقای خمینی به نجف، در سفری به عتبات، خدمت ایشان هم رفتم. در این دیدار از افت سطح علمی حوزهها نزد ایشان گلایه کردم و گفتم: «الآن تدریس در حوزهها کیفیت سابق را ندارد.» ایشان بلافاصله به من گفتند: «شما خودت به قم برو و حرکتی را شروع و درسهایی را پایهگذاری کن، بلکه وضع بهتر شود.» عذر خواستم، چون در تهران اشتغالات زیادی داشتم، هم در مدرسه سپهسالار، هم در دانشگاه درس میگفتم. این موجب شد که عذر بخواهم. ایشان به من گفتند وقتی به ایران میروید، به اخوی بنده آقای پسندیده و همچنین به آقای اشراقی بگویید از آقای مطهری بخواهند که برای تدریس به قم برود. من آمدم و پیغام را رساندم و بعد از مدتی دیدم که آقای مطهری در هفته دو بار برای تدریس به قم میرود. امام به علمیت آقای مطهری خیلی اعتقاد داشتند. تا جایی که اطلاع دارم مرحوم آقای مطهری هم مانند جنابعالی در مدرسه مروی و مدرسه عالی سپهسالار تدریس میکردند. آشنایی شما با ایشان از چه زمان آغاز شد؟
آقای مطهری دوست بسیار صمیمی من بود. من و ایشان در مدرسه مروی با هم بزرگ شدیم. ایشان زودتر از قم به تهران آمد و در مدرسه مروی، فلسفه تدریس میکرد. هر دو در مدرسه مروی حجره داشتیم. گاهی با هم بیرون میآمدیم و قدم میزدیم و صحبت میکردیم. آقای مطهری به منزلش در پشت مجلس میرفت و من هم به کوچه میرزا محمود وزیر میرفتم. رابطه مان با هم بسیار صمیمی بود. از ویژگیهای بارز آقای مطهری تدین و تعبدش بود. متأسفانه گاهی بعضی افراد که ذائقه فلسفی دارند، خیلی متشرع نیستند! زیرا ذهن و گرایش فلسفی موجب میشود برای گریز از التزام به شرعیات، برای خودشان مفری پیدا کنند. در حالی که آقای مطهری از آن طیف اهل فلسفه بود که واقعاً متعبد بود و حتی سیر و سلوک عرفانی هم داشت. به اذکار بینالطلوعین بسیار مقید بود و میل شدیدی به سیر و سلوک و عزلت در ایشان پدید آمد. من حتی آن فردی را هم که در مسائل سیر و سلوک همراه ایشان بود، میشناختم ..... ایشان در اینگونه مسائل بیشتر تحتتأثیر پدرش بود و من پدر ایشان را هم در نجف دیده بودم، چون ظاهراً ایشان در دوران طلبگی، از شاگردان میرزا علی آقای شیرازی، پسر مرحوم میرزای شیرازی بزرگ بود و پیش ایشان رسائل و مکاسب خوانده بود. وقتی این مرد به تهران و منزل آقای مطهری میآمد و من به دیدنش میرفتم، احساس میکردم واقعا به تمام معنا، آدمی متهجد، اهل ذکر و معناست و متوجه میشدم که آقای مطهری از ایشان تأثیر گرفته است.
ویژگی دیگر آقای مطهری تعصب شدید در دین بود. بعضيها اعتقاداتی اعم از دینی و غیردینی دارند که آنها را وسیله امرار معاش خود کردهاند، ولی آقای مطهری واقعاً نگران دین و پایبندی دینی مردم بود. قضایایی هم که بعدها در حسینیه ارشاد برای او پیش آمد، دقیقاً به همین نکته مربوط میشد. به یاد دارم ایشان با مدیریت حسینیه ارشاد شرط کرده بود که اگر میخواهید من برگردم، باید یک شورای روحانی بر کار شما نظارت کند. از قضا اسم مرا هم برای آن شورا پیشنهاد داده بود که البته مدیریت آنجا نپذیرفت و ایشان هم بیرون آمد. ما در بسیاری از عرصهها با هم رابطه داشتیم و صمیمی بودیم. در زندگی شخصی هم برخلاف تبلیغات مخالفان ایشان که گفته بودند اهل جمع کردن مال و منال دنیاست، زندگی معمولی و متوسطی داشت. خانه آخرش را در تهران، جایی انتخاب کرده بود که بتواند فکر کند و بنویسد، اما داخل آن منزل هم تجملی دیده نمیشد و زندگی معمولی داشت.»
منبع:برگرفته از کتاب مروری بر زندگی و خاطرات آیتالله سید رضی شیرازیهمرسانی






مطالب مرتبط
جدیدترین مطالب
15 دیماه در گذر تاریخ

نظر شما