مخالفت حاج شیخ با ورود حوزه به اختلاف‌های فکری بی‌فایده در جامعه

مخالفت حاج شیخ با ورود حوزه به اختلاف‌های فکری بی‌فایده در جامعه

حاج شیخ عبدالکریم حائری باتوجه‌ به اهمیتی که برای به ثمر نشستن حوزه نوپای قم در عصر دیکتاتوری رضاخانی قائل بود، کلیه روابط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را با این شاقول می‌سنجید. مطرح است در جریان مهاجرت علمای عراق، ازجمله مرحوم خالصی‌زاده به ایران، وی طی سخنانی در حرم حضرت معصومه (س) به حاج شیخ اعتراض کرد که چرا با انگلیسی‌ها نمی‌جنگد؟ مرحوم حائری با آنکه به علمای مهاجر احترام فراوان می‌گذاشت، خالصی‌زاده را به خانه‌اش دعوت کرد و اعتراضش را شنید. سپس پاسخ داد: «من معتقدم باید حوزه‌ای تأسیس کنم و مجتهد تربیت کنم و هرچه را که سدّ راه این وظیفه باشد مانع آن می‌شوم. اگر ثابت کردی که اشتباه می‌کنم من همراهی‌ات می‌کنم» (مددی، 1380: 1/88؛ جمعی از نویسندگان، 1387: 6/45).

حکومت هم که تاب شنیدن هیچ صدای مخالفی را نداشت، و در روحانیت هم تنها آیت‌الله حائری را مقابل خود می‌دید، از هیچ تلاشی برای مانع‌تراشی بر سر راه این هدف بزرگ فروگذار نکرد. از رضاشاه نقل شده است که: «تمام علما را از بین بردم جز این یک نفر (حائری) این را هم اگر برمی‌داشتم، اسلام را برمی‌داشتم» (بصیرت‌منش، 1386: 247-248)؛ به همین منظور، ابتدا در 6 دی‌ماه 1307 طرح لباس متحدالشکل اتباع ایران در مجلس به تصویب رسید و به تبع آن در 15 اسفند همان سال تصویب شد تنها روحانیان و طلابی که در امتحانات وزارت معارف شرکت کنند، پس از قبولی و گرفتن جواز طلبگی اجازه دارند لباس روحانیت بپوشند. حکومت با شدت در پی اجرای این قانون برآمد و حتی گفته شده در یک مورد پاسبان‌ها عمامه یک روحانی را به گردنش بسته و او را در خیابان‌ها می‌کشاندند (فردوست، 1381: 1/481 و 69). دولت با تصویب قانون اوقاف در مجلس، در 3 دی 1313، تمام موقوفات را در اختیار گرفت و بسیاری از مدارس را از بودجه موقوفات محروم ساخت. در کنار تنگ گرفتن بر حوزه و طلاب قم، دولت دانشکده معقول و منقول را در تاریخ 27/03/1313 راه انداخت و تلاش کرد طلابِ به تنگ آمده از شرایط را جذب کند. این طرح با ایجاد مؤسسه وعظ و خطابه در تاریخ 19 خرداد 1315 تکمیل شد.

سیاست مرحوم حائری در مقابل این نقشه‌ها مقاومت در حد توان و اولویت حفظ حوزه بود. وی به طلاب توصیه می‌کرد که قم را خالی نکنند و امید می‌داد که «ظالم می‌رود و شما می‌مانید» (غروی، 1373). حاج شیخ با درک مفهوم نهادی از حوزه بر آن بود که رفتار افراد به‌حساب حوزه نوشته، و تبعات آن دامن‌گیر نهاد نشود. از این‌رو نه فعالیت‌های ضد رضاخانی مدرس پیوندی با کلیت حوزه یافت و نه اقدامات آقا نورالله اصفهانی و مرحوم بافقی.

 این رویکرد را نباید در قالب «سیاست‌گریزیِ» مرحوم حائری تحلیل کرد، بلکه حاج شیخ بیم آن را داشت که این‌گونه اقدامات به هدف راهبردی او در نضج پایگاه علمی شیعه در قم لطمه بزند. این رویکرد فقط در عرصه سیاست جاری نبود، بلکه مرحوم حائری از ورود حوزه در اختلاف‌های فکری کم‌اثر و بی‌فایده ممانعت می‌کرد. او بگومگو بر سر مسائل جزئی را نادرست می‌دانست و تأکید روی مقوله‌هایی که نه اصول دین و مذهب و نه از مسایل عملیه‌اند، را حرکت در جهت حفظ دین نمی‌شمرد. به‌عنوان نمونه شریعت سنگلجی، دیدگاه‌های ویژه‌ای داشت و شماری را هم دور خود جمع کرده بود، او برای اختلاف‌افکنی سوژه کارآمدی بود. مرحوم مؤسس در پاسخ به پرسش درباره رجعت، ناظر به بحث‌های سنگلجی، نوشت: «احقر، به‌واسطه کثرت اخبار، اعتقاد به رجعت دارم، به نحو اجمالی، ولی این مطلب، نه از اصول دین و مذهب است که اگر فرضاً کسی معتقد به آن نباشد، خارج دین یا مذهب شمرده شود و نه از مسائل عملیه است که بر افراد مکلفین لازم باشد اجتهاداً یا تقلیداً به دست آورند. در مثل این زمان، باید به نحو دیگری حفظ دیانت مردم نمود و لغت‌گوی این مطالب به جز تفرقه کلمه مسلمین و ایجاد یک عداوت مضره بین آنها فایده ندارد» (بصیرت‌منش، 1386: 114). شاید به همین دلیل بود که پس از برخورد توهین‌آمیز رضاشاه با آیت‌الله بافقی و تبعید او در سال 1307، آیت‌الله حائری طی حکمی اعلام کرد: «صحبت و مذاکره در اطراف قضیه اتفاقیه مربوط به شیخ محمدتقی (بافقی) برخلاف شرع انور و مطلقاً حرام است» (مکی، 1374: 4/287).

با این توضیح روشن است که اقدامات و مواضع مرحوم مدرس، آقا نورالله اصفهانی، شاه‌آبادی، آقا میرزا صادق و آیت‌الله انگجی در تبریز در این دوره را نمی‌توان ذیل روی‌کرد نهاد حوزه قم تعریف کرد. مرحوم حائری حاضر نبود پس از تجربه تلخ مشروطیت شبکه روحانیت/ حوزه قم را درگیر این سطح از سیاست کند.


فصلنامه مطالعات تاریخی شماره 72 آیت الله موسس حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی حوزه قم صدسالگی حوزه صد سالگی حوزه رضاخان پهلوی خالصی زاده بافقی مدرس

هم‌رسانی

مطالب مرتبط
نظر شما