در گفتگو با سید جواد گلپایگانی

ناگفته‌های آیت الله گلپایگانی از تاریخ حوزه علمیه قم

ناگفته‌های آیت الله گلپایگانی از تاریخ حوزه علمیه قم

مرحوم آیت‌الله‌العظمی سید محمدرضا گلپایگانی را خیلی‌ها به عنوان مرجع تقلیدی می‌شناسند که بر پیکر امام خمینی در مصلی تهران نماز خواند. با این حال ایشان از تأثیرگذارترین مجتهدین تاریخ حوزه علمیه قم و جزو نخستین فضلای این حوزه بوده‌اند. آقای گلپایگانی که در 18 آذر 1372 در  98 سالگی از دنیا رفتند، جزو شاگردان اولیه مرحوم آیت‌الله‌العظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی؛ مؤسس حوزه علمیه قم بودند و پس از رحلت آیت‌الله‌العظمی بروجردی در فروردین 1340 در کنار مرحوم آیت‌الله شریعتمداری به عنوان مراجع تقلید اصلی حوزه قم مطرح شدند. پس از تبعید امام خمینی در آبان 1343 ایشان در کنار مرحوم شریعتمداری به عنوان دو مرجع اصلی مقیم ایران، نقش مهمی در شکل‌دهی فضای فرهنگی و سیاسی کشور داشتند و پس از پیروزی انقلاب نیز به عنوان زعیم حوزه علمیه قم مورد اعتنای ویژه مقامات سیاسی و دینی از جمله امام خمینی قرار داشتند.

در جریان تدوین قانون اساسی در سال 58 طی پیام مهمی در 29 خرداد آن سال هشدار دادند: «اگر قانون اساسی به طور کامل طبق ضوابط اسلامی نوشته نشود و همه چیز و همه راه‌ها و همه حرف‌ها طبق اسلام و از اسلام و به اسلام منتهی نشود باز همان لقب ظلمه بر حکومت و کارکنان آن اطلاق می‌شود و بین ملت و حکومت تعارض و تضاد می‌افتد و این یک موضوع حساسی است که حقوق‌دانان و آگاهان همه باید به آن توجه داشته باشند. قدرت ملی حکومت در هر کشور مسلمان در صورتی فراهم می‌شود که حکومت آن را مردم، شرعی بدانند … اینجانب از الان ابلاغ می‌کنم اگر قانون اساسی به طور کامل طبق قوانین شرع تدوین نشود و مسئله اتکاء حکومت به نظام امامت و ولایت فقیه در آن روشن نشود، حکومت بر اساس آن طاغوتی و ظالمانه خواهد بود. باید به عنایت این انقلاب، نظام حاکم به نظام امامت متکی و به منبع آن متصل گردد تا قوا همه در یک مسیر واقع شود … » اگرچه در این پیام از «ولایت فقیه» سخن گفته شده بود، با این حال ایشان طبق مبانی فقهی خود،  به لزوم و ضرورت حضور یک فقیه عادل به عنوان رهبر جمهوری اسلامی معتقد نبود، چرا که از نگاه ایشان، همه فقهای عادل در عصر غیبت دارای ولایت عامه هستند. در دهه شصت نیز نظرات ایشان نقش مهمی در مباحث اقتصادی و دینی داشت.

با پسر ارشد ایشان؛ آیت‌الله سید جواد گلپایگانی که داماد شهید آیت‌الله سید نصرالله مستنبط (داماد مرحوم آیت‌الله‌العظمی خویی) بوده و اکنون در آستانه هشتاد سالگی هستند، درباره نقش والد مکرم‌شان در تاریخ معاصر حوزه و ایران به گفتگو نشستیم.

 

مرحوم والد شما چه نکاتی درباره تأسیس حوزه قم و نگاه حاج شیخ نسبت به مسائل اجتماعی و ساختاری آن زمان می‌فرمودند؟

وقتی حاج شیخ در قم ماندگار شدند به مرحوم آقا نامه‌ای نوشتند و گفتند که شما هم به قم تشریف بیاورید و اگر نان جویی باشد با هم هستیم و ان‌شاءالله به شما بد نمی‌گذرد. مرحوم آقا هم اجابت کردند و از اراک به قم آمدند. بعد از مدتی که از تأسیس حوزه می‌گذرد، حاج شیخ دچار مضیقه مالی می‌شوند و  به آقا می‌فرمایند که اگر وضع این‌طور باشد، نمی‌توانیم حوزه را اداره کنیم و وجه آنچنانی برای تأمین شهریه طلاب نداریم. مرحوم آقا می‌فرمود که من از این حرف حاج شیخ نگران شدم و به حضرت حجت (ع) توسل پیدا کردم و از ایشان خواستم که عنایتی بکنند. شب در عالم خواب به ایشان گفته شده بود: «به شیخ عبدالکریم بگویید که از گریه‌های امام زمان (ع) وجوه به قم متوجه شد. نگران نباشید.» مرحوم آقا جریان خواب را فردا به حاج شیخ می‌گوید و ایشان هم می‌فرماید که ان‌شاءالله از رؤیاهای صادقه باشد. بعد از چند روز، آقا را صدا می‌زنند و می‌گویند که خواب شما تعبیر شد و وجوه آمد. در آن زمان، مرحوم حاج میرزا مهدی بروجردی (ابوالزوجه مرحوم آقا و جد مادری ما) از طرف حاج شیخ اداره حوزه را بر عهده داشت. ایشان دارای جذبه خاصی بود و از طلاب به شدت مراقبت می‌کرد و به حجره‌های آنها سر می‌زد. اگر کسی صلاحیت طلبگی نداشت، ایشان وسایل بازگشت او را فراهم می‌کرد و لذا طلاب از ایشان حساب می‌بردند. افرادی که در آن دوره در حوزه بودند، سختی‌های زیادی را تحمل کردند و فشار زیادی از طرف حکومت پهلوی به آنها وارد می‌شد و مدیریت حوزه هم روی آنها نظارت داشت و به همین دلیل، بعدها غالبا از بزرگان شدند.

 

چرا حاج شیخ در مقابل حکومت رضاشاه تا این حد محتاط بود؟

مرحوم حاج شیخ خیلی مدیر و مدبر بود و با فراست خیلی زیاد از کنار رفتارهای پهلوی می‌گذشت و به او بهانه نمی‌داد که با حوزه برخورد کند. حتی در جریان ضرب و شتم شیخ محمدتقی بافقی، ایشان هیچ وساطتی نکرد تا حوزه باقی بماند. مرحوم آقا درباره فشارهای آن دوره می‌فرمود که یک بار می‌خواستند والده ما را به منزل پدرشان حاج میرزا مهدی بروجردی ببرند که در بازار با پاسبان برخورد می‌کنند و آن پاسبان متعرض می‌شود که چرا والده ما چادری هستند. مرحوم آقا هم عصبانی می‌شوند و درگیری اتفاق می‌افتد و ایشان اسلحه پاسبان را از دستش می‌گیرد. آن مأمور هم به التماس می‌افتد و اسلحه‌اش را پس می‌گیرد. در چنین وضعیتی بود که مرحوم آقا به حضرت ولی‌عصر (ع) متوسل می‌شود و راه چاره‌ای می‌خواهد. شب در عالم خواب به ایشان در قالب نوشته‌ای گفته می‌شود: «إذا ظهر علیکم البِدَع فعلیکم بشیخ عبدالکریم» یعنی اگر بدعت‌هایی برای شما ظاهر شد، وظیفه شما این است که به شیخ عبدالکریم مراجعه کنید. مرحوم آقا صبح به حاج شیخ می‌گویند که چنین خوابی دیده‌اند. مرحوم حاج شیخ با لهجه یزدی‌شان می‌گویند: «اگر از رؤیاهای صادقه باشد، باید پشت کرد و چماق خورد.» مرحوم آقا دلیلش را می‌پرسند و حاج شیخ می‌گوید اگر معارضه و حرکتی از جانب ما انجام شود، اینها بساط حوزه را جمع می‌کنند و اگر بساط حوزه جمع شود، تشکیل دوباره آن کار خیلی مشکلی است. همان جا آقا از حاج شیخ می‌پرسد که مگر شما به حج مشرف نشده‌اید؟ پس چرا در خواب من، شما را «حاج شیخ عبدالکریم» خطاب نکردند؟ حاج شیخ پاسخ می‌دهد که من حج نیابتی رفته‌ام. به هر حال، حاج شیخ کاری نکرد که حتی استشمام مقابله از آن بشود و با حوزه برخورد کنند.

 

مرحوم آقا هم در دعوت از آقای بروجردی به قم و تقویت ایشان نقش داشتند؟

بله. ایشان و مرحوم امام و برخی آقایان از آقای بروجردی دعوت کردند که به قم بیایند. ایشان که به قم آمدند، آقایان سید ابوالحسن اصفهانی و حاج‌آقا حسین قمی یکی پس از دیگری از دنیا رفتند و مرجعیت به قم منتقل شد. البته آقای بروجردی قائل به جواز بقای تقلید از مجتهد میت نبود و این برای کسانی که قصد رجوع به آقای بروجردی را داشتند، ایجاد مشکل کرده بود. مرحوم آقای یثربی کاشانی به همراه مرحوم آقا چند جلسه نزد مرحوم آقای بروجردی می‌روند و ایشان را قانع می‌کنند که به بقای بر میت را جائز اعلام کنند. آقای بروجردی واقعا قابلیت مرجعیت را داشتند، هم از نظر علمی و هم از نظر رفتار و حرکات و تدبیر. واقعا با ابهت بودند و همه بی‌اختیار در برابر ایشان مؤدب بودند. در زمان ایشان حوزه حدود سه چهار هزار نفر طلبه داشت و کل شهریه‌ای که به طلاب پرداخت می‌شد ماهیانه 120 هزار تومان بود. آقای بروجردی احتیاطات خود را به مرحوم آقا ارجاع داده و نوشته بودند که به «فقیه گلپایگانی» مراجعه کنید. این استفتا را مرحوم شیخ علی منتظری گلپایگانی (پدر شیخ جعفر منتظری؛ رئیس کنونی دیوان عدالت اداری) از آقای بروجردی کرده بود و مرحوم آقا بعد از اطلاع از این قضیه، آن استفتا را از آقای منتظری گلپایگانی می‌گیرند که منتشر نشود و موقعیت دیگر آقایان را تضعیف نکند. بعد از آقای بروجردی جلسه‌ای در بیت ایشان با حضور بزرگان حوزه و برخی اصحاب آقای بروجردی تشکیل می‌شود و آقای شریعتمداری قبول می‌کند که نصف شهریه را پرداخت کند. مرحوم امام و آقا مرتضی حائری یزدی هم به مرحوم آقا اصرار زیادی می‌کنند که نصف دیگر شهریه طلاب را متقبل شود تا کل شهریه به عهده آقای شریعتمداری نیافتد. با اینکه مرحوم آقا هیچ رغبتی به این کار نداشتند و می‌گفتند وقتی از آن جلسه بیرون آمدم فقط دو تومان موجودی داشتم. ایشان در مسجد حسین‌آباد بازار قم به گروهی از بازاریان می‌گویند که به ایشان کمک کنند تا بتوانند شهریه طلاب را بدهند. به هر حال مرجعیت بعد از آقای بروجردی بین قم و نجف و مشهد متعدد شد.

 

در دوره پهلوی به توصیه‌ها و تذکرات ایشان درباره مسائل قانونی  اعتنا می‌شد؟

مرحوم حاج آقا علی صافی (برادر آقای صافی گلپایگانی) به نمایندگی از آقا با مقامات دیدار می‌کرد و فرد بسیار شجاعی بود. اما برخورد آنها خوب نبود. البته آقا هم طوری رفتار نمی‌کرد که بهانه دست آنها بیافتد. حتی یک بار شاه به یکی از آقایان گفته بود من نمی‌دانم با این گلپایگانی چه کار کنم؟ چون کاری نمی‌کند که بتوانم با او هم برخورد کنم. اما سرانجام با ایشان هم برخوردهای تندی کردند. حتی در تغییر تاریخ که آقا تلگراف زدند، اعتنایی نشد و کس دیگری هم نتوانست اعتراض کند. ولی خب آقا سیاستمدارانه رفتار می‌کرد. تلفن‌های ما همیشه کنترل می‌شد و مرحوم اخوی می‌گفت تلفن‌های ما جنّ دارد و هر چه بسم‌الله می‌گوییم، نمی‌رود. ولی به هر حال آقا به مبارزه ادامه می‌دادند و یادم هست بعد از بیانیه‌ای که درباره دولت ازهاری دادند، احمدآقا خمینی از پاریس زنگ زد و گفت که امام گفته از طرف من چندین بار دست آقای گلپایگانی را به خاطر این اعلامیه‌ای که داده‌اند ببوسید.

 

بعد از انقلاب، مهم‌ترین دغدغه آقا درباره قوانینی که مطرح و تصویب می‌شد چه بود؟

ایشان قانون اساسی را مفصلا بررسی کردند و توصیه‌هایی برای اصلاح آن نوشتند. خصوصا درباره شیعه اثنی‌عشری خیلی پافشاری کردند. مرحوم امام هم همیشه به مقامات توصیه می‌کرد که از آقا اجازه بگیرند و به توصیه‌های ایشان عمل کنند. حتی وقتی آقای مولایی را به عنوان تولیت آستانه قم منصوب کردند، به ایشان گفته بودند که از مرحوم آقا هم بیاید اجازه بگیرد. خاطره دیگری که دارم مربوط به زمستان سال 58 است که مرحوم امام مریض بودند و در منزل آقای اشراقی بستری شده بودند. برای عیادت از ایشان رفتیم. آقای صافی هم با ما آمدند. نزدیک انتخابات ریاست جمهوری بود. آقا فرمودند که من شنیدم می‌خواهید بنی‌صدر را رئیس‌جمهور بکنید. امام فرمودند که بله چنین پیشنهادی مطرح شده است. مرحوم آقا فرمودند که به نظرم آب ایشان با شما به یک جو نمی‌رود. امام فرمودند که قول داده درست شود. آقا فرمودند به قول آنها نمی‌شود اطمینان کرد. همین چند کلمه رد و بدل شد. بعدها هم من نامه‌های خصوصی آقا را پیش امام می‌بردم. ایشان بیشتر درباره اصل اسلام و انقلاب توصیه می‌کردند و تذکر می‌دادند، درباره مصادره‌ اموال و زمین‌ها تذکر می‌دادند، نسبت به حرف‌های رضا اصفهانی تذکراتی دادند. پیشنهاد آقا این بود که با ملّاکین مذاکره شود و زمین‌های آنها به صورت توافقی از آنها گرفته شود و دلیلی ندارد که به اجبار، زمین‌ها را بگیریم.

 

موضع خاصی درباره جنگ نداشتند؟

من چیز خاصی به یاد ندارم، مگر اینکه در اواخر جنگ پیشنهادهایی درباره پایان جنگ داده باشند که من اطلاع ندارم. خود آقا توسلاتی داشتند و به جمکران می‌رفتند. من خودم به نمایندگی از ایشان به جبهه می‌رفتم و کمک‌هایی برای رزمندگان می‌بردیم و بیمارستان‌ها را تجهیز می‌کردیم. چند روز قبل از سقوط خرمشهر ما در آنجا بودیم. روزی که انبار مهمات اهواز منفجر شد هیأت ما در اهواز بود و صحنه‌های بسیار بدی دیدیم. روز وانفسا که می‌گویند انگار همان روز بود. هیأت ما پراکنده شد و ساعت‌ها انفجار ادامه داشت.
 


شهر قانون(شماره نهم) آیت الله گلپایگانی صدسالگی حوزه حوزه قم امام خمینی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی

هم‌رسانی

مطالب مرتبط
نظر شما