چرا حوزه قم در برابر اشغال ایران سکوت کرد؟

چرا حوزه قم در برابر اشغال ایران سکوت کرد؟

در روز ۳ شهریور ۱۳۲۰ در اوج جنگ جهانی دوم،نیروهای شوروی از شمال و شرق و نیروهای بریتانیایی از جنوب و غرب، از زمین و هوا به ایران حمله کردند و شهرهای سر راه را اشغال کردند و به سمت تهران آمدند.

علما و روحانیان در مواجهه با یک موضوع واحد، یعنی اشغال کشور در جنگ‌های جهانی اول و دوم، واکنش متفاوتی از خود نشان دادند. آنان در جنگ جهانی اول، با صدور فرمان جهاد، مسلمانان را به مقابله با دشمن اشغالگر فراخواندند و حتی خودشان در موارد متعددی در میدان نبرد حضور یافتند، اما در جنگ جهانی دوم، واکنشی به اشغال کشور توسط متفقین و حضور چندین ساله آن‌ها در ایران نشان ندادند.

 اینکه چرا علما در این دو جنگ واکنش متفاوتی به اشغال کشور توسط بیگانگان نشان دادند، دلایل زیادی می تواند داشته باشد از جمله این‌که وضعیت سیاسی، اجتماعی و نظامی داخلی و منطقه‌ای در این دو جنگ با هم متفاوت بود و همین امر بر نحوه واکنش علما تأثیر گذاشت.

در مواجهه با اشغال ایران در جنگ جهانی دوم حوزه علیمه قم و آیات عظام حجت، صدر و خوانساری که پس از فوت شیخ عبدالکریم حائری، زعمای حوزه بودند سکوت اختیار کردند و حتی بعدها و در زمان زعامت آیت الله بروجردی ایشان نیز نسبت به این اتفاق موضع تهاجمی نداشتند. به تبع زعمای قم دیگر مدرسان و علمای بلاد نیز سیاست سکوت پیشه کردند و هیچ کدام تحرک مهمی مقابل متفقین نداشتند.

 در واقع علما در دو موقعیت متفاوت با موضوع واحد اشغال مواجه شدند و تحت تأثیر همان وضعیت متفاوت، واکنش متفاوتی را نشان دادند. آنان در زمان جنگ جهانی اول، قدرت و نفوذ سیاسی - اجتماعی زیادی داشتند؛ عشایر به عنوان نیروهای اصلی نظامی به شدت زیر نفوذ علما بودند و دولت عثمانی به عنوان کشوری مسلمان در جنگ حضور داشت و علمای سنی و شیعه آن کشور در عراق که از مراجع تقلید، اساتید و رهبران مذهبی علما و مردم ایران بودند، فتوای جهاد صادر کرده بودند؛ در چنین اوضاعی، علمای ایرانی در مقابل تجاوز بیگانگان به کشور، فتوای جهاد صادر کردند و نیروی عظیمی را به جبهه‌های نبرد فراخواندند.

 اما اوضاع در جنگ جهانی دوم کاملاً تغییر کرده بود. در این زمان، علما تحت تأثیر سیاست‌های ضددینی رضاشاه تضعیف شده بودند و قدرت و نفوذ سیاسی - اجتماعی سابق خود را از دست داده بودند؛ ارتش مدرن با کنترل رضاشاه شکل گرفته و عشایر تخته‌قاپو و ضعیف شده بودند؛ دولت با آگاهی از قدرت فوق‌العاده کشورهای اشغال‌گر و ناتوانی برای مقابله با آن‌ها، از همان ابتدا، فرمان ترک مقاومت صادر کرده بود؛ قیام ضداستعماری رشید عالی و علمای عراق به شدت سرکوب شده و این کشور تحت کنترل انگلیس درآمده بود؛ احزاب و گروه‌های مختلف ایرانی بعد از استعفای رضاشاه و به وجود آمدن فضای باز، به فکر افزایش نفوذ و قدرت خود افتاده بودند و منافع شخصی و گروهی را بر منافع و مصالح کشور ترجیح می‌دادند، حتی عده‌ای از آن‌ها همچون مارکسیست‌ها، بهاییان و برخی روزنامه‌ها، به فعالیت‌ها و تبلیغات ضددینی می‌پرداختند. در این اوضاع و احوال، علما که نفوذ سابق خود را از دست داده بودند و نیرویی برای اجرای فتوای جهادی خود نداشتند، سعی کردند به جای توجه به اشغال‌گران خارجی، به مقابله با فعالیت‌ها و تبلیغات ضددینی گروه‌های داخلی بپردازند و از فرصت به‌دست‌آمده بعد از رضاشاه، برای احیا و تقویت اسلام و روحانیان استفاده کنند.

 اتفاقاً آنان در انجام دادن چنین سیاستی هم موفق شدند و توانستند بسیاری از سیاست‌های رضاشاه را در مورد کشف حجاب، لباس متحدالشکل، ممنوعیت مراسم عزاداری، اوقاف، امور قضایی و آموزشی تغییر دهند و حوزه علمیه را تقویت کنند، در حالی که اگر به جای این قبیل کارها، فتوای جهاد صادر می‌کردند، چه بسا متفقین فجایع جنگ جهانی اول را تکرار می‌کردند و تلفات و خسارات بسیاری را به ایران وارد می‌کردند.


فصلنامه علمی شیعه شناسی اشغال ایران متفقین مراجع ثلاث سید صدرالدین صدر سید محمد تقی خوانساری آیت‌الله بروجردی آیت الله حجت حوزه قم جنگ جهانی دوم

هم‌رسانی

مطالب مرتبط
نظر شما